هر آنچه برای یادگیری، پیشرفت و موفقیت نیاز دارید

www.SeminareMa.com

ما اینجا هستیم تا به شما اجازه ندیم رویا هایتان را فراموش کنید.
وب سایت : www.SeminareMa.com
تلگرام : https://t.me/Seminarema

محبوب کن - فیس نما
پیوندهای روزانه


کدامیک از این 2 روش شما را اتوماتیک ثروتمند می کند؟

خیلی ها از من می پرسند که بهترین روش برای کسب ثروت با استفاده از قانون جذب چیست؟

و جوابی که همه انتظار دارند من بدهم این است: هزاران راه برای کسب ثروت وجود دارد وشما می توانی با هریک از آنها به دارندگی مطلق برسید.
اما نمی توام این جواب را بدهم! چون تجربه ثابت کرده هر روشی برای پولدار شدن، برای هر کسی جواب نمی دهد. اگر کسی با پیروی از یک تفکر و سیستم خاص ثروتمند شده، به این معنا نیست شما هم با تکرار طوطی وار کارهای وی به همان نتایج برسید.

چرا؟

همانطور که در ادامه ی این ایمیل یاد خواهید گرفت، رسیدن به ثروت واقعی، به شخصیت و روحیه ی خاص شما نیز بستگی دارد.
در حقیقت، 2 گونه شخصیتی کاملا متفاوت در انسانها وجود دارد که هر یک از ما فقط به یکی از آنها تعلق داریم. اگر شما ندانید که به کدام یک از این دو دسته تعلق دارید، ممکن است سرگرم تقلید از روش گروه دیگر شوید. و در نهایت اگر به ثروت هم برسید، بالاخره درخواهید یافت که زندگیتان تبدیل به جهنمی شده است. یعنی ارزش نداشته که آن همه زجر بکشید تا به پولی برسید که به شما احساس خوشبختی نمی دهد.

و مطمئنم شما کسانی را می شناسید که پس از رسیدن به ثروت، به جای شادتر شدن، افسرده تر شده اند و مشکلاتشان بیشتر شده.

دقت کنید که ما در اینجا از کسانی صحبت نمی کنیم که با سواستفاده، فساد یا حقه بازی به پول رسده باشند. هر دو دسته ای که من برایتان معرفی خواهم کرد از راهی شرافتمندانه به پولشان رسیده اند، اما در عین حال آن 2 راه زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد.
تا حدی که اگر شما ثروتمندی را از یکی از این 2 گروه خارج کنید و وارد دسته ی دیگر کنید، عملا فلج و بی استفاده خواهد شد.

آیا دوست دارید بدانید که این دو دسته شخصیتی چگونه اند؟ و از همه مهمتر، شما به کدامیک از آنها تعلق دارید تا از این به بعد راه مناسب با شخصیت ذاتی خود را پیش بگیرید و بی دردسر به پول برسید؟
پاسخ این سئوال را من در این ایمیل خواهم داد. و مثال های زیادی نیز برایتان خواهم زد تا خیلی روشن و واضح شناختی عمیقتر از خود و قابلیت هایتان پیدا کنید.

اجازه دهید این دو گونه شخصیتی را معرفی کنم. آدم ها به دو دسته شخصیتی تقسیم می شوند:

الف) ساختارگرا
ب) روح آزاد

ساختارگراها کسانی هستند که ذاتا دنیا را از چارچوب باورها و قوانین خود می بینند. آنها شدیدا به قانون اعتقاد دارند. بسیار به سلسله مراتب احترام می گذارند. هر کاری که میخواهند انجام دهند باید از نظر منطقی و عقلانی، حساب شده باشد.
ساختارگراها همان کسانی هستند که اگر با آنها قرار بگذارید و 5 دقیقه تاخیر کنید، برخوردی با شما خواهند کرد که تا ابد خجل و شرمسار شوید!

ساختارگراها انتظار دارند که دیگران نیز به همان اندازه به قوانین و اصول فکری آنها احترام بگذارند. اگر ساختار منطقی آنها را نقض کنید، مثل این است که آنها را در برزخی رها کرده باشید!
اما در مقابل این دسته، دسته دوم قرار دارند، کسانی که من آنها را "روح آزاد" می نامم.

کسانی که شخصیت روح آزاد دارند، هیچ چارچوب سخت و محکمی برای درک دنیا ندارند، آنها دنیا را همان گونه تجربه می کنند که هست. هر آنچه که در لحظه اتفاق می افتد. آن قدرها در قید منطقی بودن یا نبودن یک کار نیستند. آنها بیشتر به این فکر می کنند که چقدر انجام آن کار احساس بهتری به آنها می دهد.

اگر آنها بخواهند به سمت هدفی حرکت کنند، برخلاف ساختارگراها به دنبال اصول سنتی و شناخته شده نمی روند. بله چنان مشتاق و مدهوش رویایشان می شوند که برای رسیدن به آن هر کاری می کنند. تا جاییکه ممکن است خواب و خوراک خود را فراموش کنند.
اگر شما معمولا سر قرار با دوستانتان دیر می رسید، یا یک جلسه ی نیم ساعته را تا 2 ساعت ادامه می دهید (بدون آنکه خسته شوید) شما احتمالا یک روح آزاد هستید!

و لازم نیست که من به شما بگویم که چقدر این دو گونه شخصیتی با هم اختلاف نظر و دعوا دارند!
ساختار گراها گروه مقابل را افرادی بی قید، غیر معقول، بی مسئولیت و حتی غیر قابل اعتماد می دانند.

در مقابل، روح های آزاد دسته ی دیگر را افرادی جدی، کسل کننده و غیر خلاق می دانند.
اما فارغ از آنکه شما جزو کدام دسته هستید و چقدر از دسته ی مقابل بدتان می آید، باید بدانید که هر 2 دسته، با اتکا به شخصیت و خصوصیات ذاتی خود می توانند موفق شوند. اجازه دهید از هر 2 دسته مثال بیاورم.

اول از میان ساختارگراها:

به نظر من اگر بخواهیم یک ساختارگرای دو-نبش ثروتمند مثال بزنیم، بهترین نمونه "وارن بافیت" خواهد بود.

کل دارایی های وی 44 میلیون دلار برآورد می شود. در طول 30 سال گذشته تمام سهامی که خریده، فقط بر اساس یک فرمول بوده است. یعنی برای تصمیم گیری در مورد خرید یک شرکت و سرمایه گذاری در آن، از همان فرمولی برای محاسبه استفاده می کند که 30 سال قبل استفاده می کرده. در نتیجه اگر شما 20 سال قبل سراغ وی می رفتید و به وی می گفتید که در شرکت مایکروسافت سرمایه گذاری کند، وی اینکار را نمی کرد. همانطور که امروز نمی کند. چون اصل مهمی برای سرمایه گذاری در دنیای خود دارد که می گوید: من باید صنعت مرتبط با آن شرکت را درک کنم.

در نتیجه چون در مورد کامپیوتر اطلاعاتی ندارم، در آن سرمایه گذاری نمی کنم. حتی اگر 20 سال بعد اثبات شود که مایکروسافت تبدیل به غول فناوری جهان شده است.
یک ساختارگرا، به سختی قانون خود را می شکند. به سختی قضاوت خود را تغییر می دهد. حال بگذارید مثالی موفق از میان روح های آزاد بزنیم:

آیا تا به حال نام "اپرا ونیفری" به گوشتان خورده؟
اپرا اولین زن سیاهپوست ثروتمند دنیا به حساب می آید، در حال حاضر ثروت وی بیش از 7/2 بیلیون دلار تخمین زده می شود.

فکر می کنید که وی چگونه به ثروت رسیده؟
اپرا تنها کارش این بود که یک شوی تلوزیونی داشت و هر هفته مهمانان مشهوری را به آن دعوت می کرد. با آنها مصاحبه می کرد و اجازه می داد بینندگان شوی تلوزیونش با شخصیت های محبوب خود ارتباط صمیمی تری برقرار کنند.

لیست مهمانان شوی او شامل هر گروه از افراد مشهور می شد: روانشناسان، نویسندگان معروف، سیاستمداران، بازیگران، هنرمندان و...
جالب است بدانید که در خیلی از شوهایش، از افرادی کاملا عادی دعوت می کرد که واقعه سختی را در گذشته تجربه کرده بودند. سپس به آنها کمک می کرد زندگی خود را تغییر دهند و بعد از آنکه به رویاهایشان رسیدند، تجربه ی خود را با بینندگان شو سهیم شوند و بدین شکل الهام بخش افراد زیادی گردند.

همانطور که می توانید ببینید اپرا در طول سالهای فعالیت خود از هیچ ساختار و فرمول خاصی پیروی نکرده، مثلا نگفته که من فقط با آدم های مشهور و معروف حرف می زنم.
اگر فقط یک شوی وی را دیده باشید خودتان می دانید که پیغام اصلی برنامه اش توجه به احساسات و عواطف خودتان است و اینکه چطور چارچوب های فکری منفی خود را کنار بگذارید و در لحظه زندگی کنید.

فکر می کنم حالا شما قادر به درک این دو گونه شخصیتی شده باشید، مگه نه؟
و احتمال می دهم که قادر به تشخیص این 2 گونه شخصیت در دوستانتان نیز شده باشید.
و حتی با اینکه من را از نزدیک ندیده اید احتمالا می توانید حدس بزنید که خود من ذاتا جزو کدام گروه هستم و چه کارهایی برای من مناسب است. مگه نه؟

اگر توانستید که شخصیت خودم را حدس بزنید، باید بگویم که واقعا آدم بد جنسی هستید. اصلا جوانمرانه نیست که از تکنیک هایی که به شما یاد می دهم روی خودم هم استفاده کنید!

اگر هم استفاده کردید و توانستید درست تشخیص بدهید، لااقل به کسی نگویید و اجازه دهید که رازی بین خودمان باقی بماند!
حالا که با این دو دسته آشنا شدید، این سئوال پیش می آید که از کجا بدانید که چه کاری برای شما خوب است؟ به دنبال چه نوع کاری باید باشید و از چه کارهایی باید دوری کنید، حتی اگر در حال حاضر درآمدی از آن دارید؟

به عبارت ساده در چه زمینه ای باید تمام توانایی های خود را متمرکز کنید تا هم برایتان به راحتی پولساز باشد، و هم بعد از 10 سال، از تصمیمتان ناراضی و سرخورده نباشید؟
اگر این سئوالات برای شما مهم هستند و می خواهید بدانید که به عنوان یک ساختارگرا و یا روح آزاد، چه مشاغلی برایتان خوب است، حتما وبلاگ ما را دنبال کنید.

  • سمینار ما

سلام!
مطمئنم که بعد از خواندن این نامه پی به راز مهمی درباره ی مردان خواهید برد که حتی خودشان نیز خبر ندارند. اما با استفاده از همین تکنیک رگ خواب وی در دست شما خواهد بود و در عین حال او را نیز خوشحال خواهید کرد.
پس شما مدتی است با مردی زندگی میکنید، چند ماه یا چند سال. مطمئنا می توانید روزهای اول آشنایی خود را به یاد بیاورید. زمانی که دل هر دوتایتان در تب و تاب بود. همه چیز تازگی داشت.
عطش عشق در سرتاپای وجودتان موج می زد. رنگ های دنیای اطراف زیباتر بود. همه ی صداها دلنواز بود. و هر لحظه می توانستید صدای تپیدن قلب خویش را بشنوید.
اتفاقی که بعد افتاد این بود که مدت زمانی سپری شد. وقت بیشتری را با شوهرتان سپری کردید. وی را بهتر شناختید و حتی تا حدودی رفتارش قابل پیش بینی شد.

و اگر هشیارانه به این قضیه نگاه کنید می بینید که همه این ماجراها در سیاره ی دیگر هم رخ داده: مرد شما نیز پس از مدتی شما را شناخته، به رفتارتان عادت کرده و تا حدی می تواند رفتارتان را پیش بینی کند.
از طرفی ، مشکلات زندگی و درگیری های روزمره و فامیلی، این فرصت را از شما گرفته که بتوانید زمان بیشتری را به رابطه ی عاطفیتان اختصاص دهید.
پس در چنین شرایطی، با توجه به تمام دلمشغولی های روزمره و پس از گذشت زمان، چطور می توان آتش عشق را هنوز شعله ور نگاه داشت؟ چطور می توانید کاری کنید که جذابیت شما همچنان مثل سابق باشد و شوهرتان تحت تاثیر زنان دیگر قرار نگیرد؟
خودتان خوب می دانید که لازم است همیشه شور و عشق روزهای اول در رابطه شما حضور داشته باشد. چون وجود حرارت عشق، اولا سلامتی ازدواج شما را تضمین می کند و دوم اینکه شما را شاد میسازد. از زندگی، از هر لحظه اش، لذت می برید. و هر اتفاق مثبت دیگری که در زندگیتان روی دهد حتی طعمی شیرین تر خواهد داشت.
قبل از اینکه روش خودم را توضیح دهم، می خواهم درباره ی راهنمایی هایی که سایر مشاوران و نویسنده ها درباره ی این مشکل می دهند، حرف بزنم. به نظرم بررسی شیوه برخورد آن ها با این مشکل و توصیه هایشان به زنان میتواند بهتر تفاوت روش های من را نشان دهد.
اگر شما پیشتر کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” را خوانده باشید، یا هر کتابی از این دست، می دانید که مهمترین توصیه نویسنده ی آن ایجاد حس دوستی و همدلی بیشتر بین زن و شوهر است. آنها به شما درباره ی تفاوت های جنسیتی می آموزند. به تفاوت در شیوه ی ارتباط دو جنس می پردازند. به اینکه مردان نیازهای متفاوتی دارند. و بعد از شما می خواهند که دنیای شوهرتان را بیشتر درک کنید. یعنی سعی کنید که به زبان وی صحبت کنید.
چند سال قبل تکه ای از سمینار “جان گری” نویسنده کتاب “مردان مریخی زنان ونوسی” را دیدم. وی درباره این موضوع صحبت می کرد که مردان در درک و دریافت سیگنال های زنان ضعیف هستند و باید هر چیزی را به طور روشن و شفاف برایشان توضیح داد. اگر مردتان چیزی می خواهد، باید خیلی شفاف و روشن آن را به زبان بیاورید.
از نظر وی بیشتر درگیری های عاطفی بین زن و مرد به خاطر ضعف در ارتباط برقرار کردن رخ می دهد. پس با واضح و شفاف بودن در شیوه ی ارتباط، سوتفاهم ها از بین می رود و آرامش به زندگی شما بر میگردد.
حرفش منطقی به نظر می رسد، نه؟!
و جالب است بدانید که خیلی از خانم ها نیز چنین نگرشی دارند. من بارها و بارها از زبان خود خانم ها شنیده ام که دلیل انتخاب کردن شوهرشان این بوده که فکر کرده اند “وی میتواند دوست  خوبی برایشان باشد.”
و همچنان نیز می بینم که ظاهرا “دوست خوب بودن” مهمترین عامل تصمیم گیری برای زنان، به خصوص در مورد ازدواج است .
اگر شما هم همین نظر را دارید، من می خواهم از شما دعوت کنم که ادامه ی این نامه را با دقت خیلی بیشتری بخوانید!
اگر شما حقیقتا می خواهید “دوست خوبی” برای مردتان باشید، باید این نکته را بدانید که وی قبل از شما دوستانی داشته، مگر نه؟
وی دوستانی داشته که از زمان دبستان با وی بوده اند. در کوچه های خاکی با هم فوتبال بازی می کردند. بعد دعوایشان می شد. همدیگر را کتک می زدند و بعد از بازی، با هم آشتی کرده و دست در دست هم می رفتند به بقالی سرکوچه و با پول توجیبشان ساندویچ با نوشابه نارنجی می خریدند. بعضی از اوقات یکی از آنها پول کم می آورد که در چنین شرایطی معمولا دوستش به وی قرض می داد. همان دوستی که چند دقیقه قبل با وی گلاویز شده بود.
دوستان شوهر شما احتمالا بارها جان وی را به شکلی نجات داده اند. از وی در برابر یک بچه قلدر دیگر دفاع کرده اند. یا در امتحانات آخر ترم با رساندن به موقع تقلب وی را از رفوزه شدن نجات داده اند.
اگر این ها را مینویسم به این خاطر است که شما بدانید مردتان با دوستان مذکر خود مطمئنا سابقه ی دوستی طولانیتر و بسیار صمیمی دارد. حتی بعضی از آن ها اکنون همکار وی هستند و از نظر مالی با هم همبستگی دارند.
و اگر شما هدفتان این باشد که “بهترین دوست” شوهرتان باشید، باید از همین الان بدانید که رقیبان خیلی جدی پیش روی خود دارید!
به همین خاطر است که بعضی از خانم ها بعد از ازدواج مانع ارتباط گسترده ی شوهرشان با دوستان سابقش می شوند. البته منظورم این نیست که همه ی خانم ها اینگونه هستند.

و یادتان باشد که اگر شما برای یاد گرفتن منش و زبان مردان نیاز به صرف وقت و یاد گیری دارید، دوستان وی ندارند! چون آن ها ذاتا مرد هستند و خیلی خوب زبان هم را می فهمند!
همچنین می خواهم از خودتان بپرسید که آیا شوهر شما از فوتبال بازی کردن بیشتر خوشش می آید یا رفتن به خرید در فروشگاه و صرف ساعت ها برای انتخاب رنگ مناسب برای پرده خانه


فرق این دو فعالیت آن است که  یکی از آنها را شما (به عنوان یک زن) با کمال میل و عشق انجام می دهید اما از دیگری متنفر هستید.
و فکر می کنید که شوهر شما کدام فعالیت را بیشتر دوست دارد؟ فوتبال بازی کردن با دوستانش یا صرف ساعت ها در فروشگاه ها برای خرید وسایل خانه!
و مهم نیست که کدامیک از آن فعالیت ها به مصلحت باشد! مهم این است که شوهر شما از یکی از آنها واقعاً خوشش می آید اما دیگری را فقط تحمل میکند!
همه ی این ها را گفتم تا بدانید که اگر شما قصد دارید “بهترین دوست ” همسرتان باشید، دوباره فکر کنید. خوب به این فکر کنید که این رقابتی سخت و نابرابر است و احتمالا در آخر شکست خواهید خورد.


اما راه چاره چیست؟
به نظر من راه چاره این است که اساسا هرگز خود را به عنوان یک “دوست” برای شوهرتان طبقه بندی نکنید.
البته خیلی خوب است که دوست خوبی برای وی باشید و او نیز همینطور نسبت به شما باشد. اما اساسا باید بدانید که شما در رقابت با دوستان دیگر وی نیستید و نمی خواهید که “بهترین دوست” وی باشید!
چون شما چیزی بالاتر از دوست هستید: شما معشوق وی هستید.
من می توانستم در جمله ی بالا بگویم “شما همسر وی هستید.” اما این کار را نکردم.
چون هر زنی می توانست “همسر” وی باشد. اما فقط یک نفر است که می تواند “معشوقه” وی باشد. و شما می دانید که چه کسی بایست “معشوقه” وی باشد.
شوهر شما می تواند دوستان فوق العاده ای داشته باشد اما هرگز قادر نخواهد بود که آن ها را “معشوقه” بداند. این جایگاهی است که شما منحصرا و بدون جنگ و خونریزی اشغال خواهید کرد. اما برای نگه داشتن این جایگاه نیاز به کمی آموزش دارید که من با کمال میل همینجا در اختیارتان قرار خواهم داد!
برای درک روش من، شما اول باید درباره ی انرژی مردانه و زنانه بیشتر بدانید.
دقت کنید که منظور من خصلت ها و شخصیت های مردانه و زنانه که در کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” خوانده اید نیستند.
من در مورد یک انرژی خاص صحبت می کنم. شاید بتوان آن را “روح” نیز نامید.


انرژی مردانگی در برابر انرژی زنانگی
و جالب است بدانید که همه ی ما هر دو این انرژی ها را در وجود خودمان داریم. شما می توانید به همان اندازه  انرژی مردانه از خود بروز دهید که می توانید انرژی زنانه از خود بتابانید.
اما اکثر مردم، در ذات خود، با یکی از این دو نوع انرژی ارتباط نزدیک تری دارند.
یعنی در هسته وجودشان یک نوع از انرژی بیشتر حضور دارد و از آن بیشتر لذت می برند. و همانطور که می توانید حدس بزنید اکثر مردها انرژی مردانگی بیشتر دارد و زن ها انرژی زنانگی بیشتر.
در ادامه، بیشتر تفاوت این دو انرژی را نشان خواهم داد اما می خواهم اول بدانید که جذابیت وعشق شدید در یک رابطه، به خاطر “اختلاف بار انرژُی” و “قطبیت” به وجود می آید.
به یاد دارید که در مدرسه چه یاد گرفتید؟ قطب های غیرهمنام هم دیگر را جذب می کنند و قطب های همنام همدیگر را دفع می  کنند.
و این قانون دقیقا در رابطه ی زناشویی نیز صدق می کند. هر چقدر که شما انرژی زنانگی بیشتری از خود بروز دهید، مرد شما نیز انرژی مردانگی بیشتر از خود بروز خواهد داد.
این باعث ایجاد قطبیت و تضاد انرژی بیشتری در رابطه خواهد شد واین یعنی جذابیت بیشتر بین دوتای شما.
اگر فکر می کنید که قبلا این کار را کرده اید ولی فایده ای نداشته، اصلا در قضاوت عجله نکنید. من هنوز روش انجام آن را یاد نداده ام.


به نظر من مهمترین خصوصیتی که در حال حاضر باید درباره ی این دو انرژی یاد بگیرید این است. قلم و کاغذ خود را حاضر کنید:
انرژی مردانه هدایت می کند.
انرژی زنانه دعوت می کند.
این یعنی چه؟
اجازه دهید با مثالی آن را نشان دهم:
در یک روز سرد زمستانی در خانه با شوهرتان نشسته اید. هوا سرد است و شما می خواهید که همسرتان دمای بخاری را زیاد کند. پس به وی می گویید:
“عزیزم…. میشه درجه حرارت بخاری را زیاد کنی لطفا؟”
و این دقیقا همان دستور العملی است که اکثر روانشناسان و نویسنده ی کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” به شما می گویند. شفاف و روشن درخواست خود رابیان کنید. نه سوتفاهمی پیش خواهد آمد ونه مشکلی در برقراری ارتباط.
اما دقت کنید که در جمله بالا شما دارید به شکلی یک درخواست یا دستور را مطرح می کنید. در واقع  شما دارید با این جمله شوهرتان را “هدایت” می کنید به سمت انجام یک کار مشخص.
این یعنی اینکه شما دارید قسمتی از انرژی مردانگی خود را به سوی وی می فرستید.
و با این کار تضاد و قطبیت رابطه را به شکل نامحسوسی کم میکنید.
شما زمانی قطبیت و تضاد عشقی می توانید ایجاد کنید که از انرژی زنانگی استفاده کنید.
چگونه؟ به این شکل:
“عزیزم….. اطاق خیلی سرد شده، من سردمه!!!”
و این یعنی همان “دعوت کردن”. انرژی زنانه، مرد را دعوت به انجام کار میکند، نه “هدایت به انجام کار”.


شما به عنوان یک زن، همیشه باید دری را به سمت شوهرتان باز کنید. اما نباید از وی بخواهید که از آن رد شود! فقط در را باز کنید… فقط حس دعوت را در فضا رها کنید. همین. زمانیکه احساس و عواطف خود را در هوا رها میکنید، بلافاصله باعث ایجاد تضاد و قطبیت در رابطه می شوید و تنها راه حل شوهر شما نیز این است که به آنسوی نیروی مردانگی خود برود و بلافاصله برای گرم شدن شما کاری بکند. انرژی مردانه می خواهد که هدایت کند، می خواهد که محافظت کند. وی می خواهد که قابل اعتماد باشد.
و این هم همان چیزی است که اکثر خانم ها می خواهند: مردی که بشود به وی تکیه کرد.
و این درخواست درست و زیبایی است. هیچ چیزی زیباتر از داشتم یک مرد قابل اعتماد و اتکا نیست.
حال یک مثال دیگر: فرض کنید که سطل آشغال پر شده است و شما میخواهید که وی آن را خالی کند. راه حل مستقیم و شفاف این است که بگویید:
“عزیزم…. لطفا آشغال را ببر بیرون”


من خودم مشابه این جملات را از زبان زنان شنیده ام و شاید دوست داشته باشید که واکنش درونی من را بدانید.
زمانیکه خانمی از من اینگونه درخواست کند، اول از همه حس مقاومتی را در درون خودم احساس میکنم. و بعد لحظه ای جذابیت وی برایم کم می شود. یعنی تاثیرگذاری حرفش به شدت افت می کند. به همین خاطر سریع خودم را با چیز دیگری مشغول می کنم و در جواب وی می گویم “باشه، می برمش”
اما مشغول کار دیگری می شوم. در این حالت نیروی زنانه وی آنقدر جذاب نبوده که من را بتواند از پشت کامپیوتر بلند کند تا آشغال ها را از خانه بیرون ببرم.
اما حال اگر وی از نیروی زنانه خودش استفاده کند چه می شود؟
“عزیزم … بوی خیلی بدی از آشپزخونه میاد. فکر کنم سطل آشغل پر شده.”

 

وقتی زنی این حرف را به من زند و حتی احساسش را با اخم کردن و فرم بدنش به نشان می دهد، در یک آن، سیگنالی بسیار قدرتمند به ریشه ی مغز من ارسال می شود. دلیلش را احتمالا هیچ کس نمی داند، اما همین را می دانیم که این پیغام زنانه قسمتی از وجود مرد را تحریک می کند که سریعا واکنش نشان دهد.
و حتی دانستن این مطلب هم تاثیری در کارکرد آن ندارد. اگر زنی همین الان این حرف را به خود من بزند، من بی اختیار واکنش نشان خواهم داد و به سمت سطل آشغال خواهم دوید!
کلید ماجرا فقط در همین اصل ساده است:
“همیشه دری را به سمت شوهرتان باز کنید و از وی دعوت کنید. اما از وی نخواهید که از در عبور کند.”
شاید این تفاوت برایتان ظریف و نامحسوس باشد اما اینکه از چه جمله ای استفاده می کنید در حس و حال اطاق خوابتان تاثیر خواهد گذاشت.
یک مثال دیگر: “عزیزم میشه بچه رو از مدرسه بیاری؟”
حال اگر به جای جمله بالا بگویید: “عزیزم من نگران بچه ها هستم که در مدرسه هنوز منتظرند.”
در را باز کنید اما از وی نخواهید که از آن رد شود.
حال شاید بپرسید که اگر این حرف تاثیری رویش نداشت چه؟
پاسخ این است که این بار با انرژی زنانه بیشتری دعوتتان را منتقل کنید. از بدن و عواطفتان بیشتر استفاده کنید. اگر هوای اطاق سرد است، لرزیدن و به خود پیچیدن را به طور کامل به وی نشان دهید.


هر چقدر قطبیت و تضاد بیشتری در رابطه بوجود آورید. شوهر شما بیشتر مجذوب و مسحور شما و پیغامتان خواهد شد.
همین تفاوت کوچک باعث اختلاف های بزرگ می شود. شاید استفاده از انرژی زنانگی، وضوح و صراحت نیروی مردانگی را نداشته باشد. اما مسلما طعمش شیرین تر است!
به هرحال این تصمیمی است که خودتان باید بگیرد.
کدامیک برایتان، در آن لحظه، اهمیت بیشتری دارد؟
عشق و شور و حال بیشتر در رابطه عاطفی یا اینکه شوهرتان پیغامتان را واضح بفهمد و انجام دهد؟
این برعهده ی شماست و من نمی توانم در آن دخالتی کنم.


امیدوارم که فلسفه و فرمول من را فهمیده باشید. اگر این طور باشد خودتان الان می دانید که در موقعیت های مختلف چگونه با انرژی زنانگی خود دری را به سمت وی باز کنید.
تمرین شب شما در منزل:
جملات زیر را که درخواست هایی با انرژی مردانه هستند بخوانید و آن ها را به فرمی مطلقاً زنانه تبدیل کنید.
– “عزیزم، لطفا کت و شلوار سرمه ایت با پیراهن سفید رو امشب برای مهمونی بپوش”
– “عزیزم، تو باید به مادر من احترام بیشتری بذاری و امشب با من بیای”
– عزیزم، لطفا این لباس رو برام بخر”


حتی اگر متاهل نیستید، می توانید باز هم از این اصل مهم برای جذب مرد مناسب استفاده کنید. چگونه؟ این را دیگر خودتان باید کشف کنید و من نمی توانم توضیح بیشتری دهم!

اگر شما پکیج آموزشی از عشق تا خیانت را ندیده اید بدون شک میتوانم بگویم فرصت بزرگی را در شادابی زندگی زناشویی اتان از دست داده اید . برای تهیه این پکیج میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید و همین الان کامل توضیحات پکیج از عشق تا خیانت را مطالعه کرده و با نگرش باز این پکیج را خریداری کنید تا به خواسته ها و جواب های ذهنتان برسید .
و اگر مایلید بیشتر درباره ی جذابیت بین زن و مرد و راه های دیگر ایجاد و حفظ آن بدانید، توصیه  می کنم که حتما پکیج آموزشی از عشق تا خیانت را تهیه کنید.

  • سمینار ما

شوهرم به من بی‌توجه است. طوری با من برخورد می‌کند که احساس می‌کنم از ازدواج با من پشیمان شده است.

اما به طور کلی باید گفت زمانی که یکی از زوجین در قبال طرف مقابل رفتارهایی انجام می‌دهد که به بی‌تفاوتی و بی‌توجهی تفسیر می‌شود، از آنجا ناشی می‌شود که طرف مقابل در پاسخ به انتظاراتش از سوی همسرش احساس کمبود می‌کند و تصمیم به بی‌توجهی می‌گیرد.

  • سمینار ما

بخشی از این تعریف در مقابل رویشان است مثلا از آشپزی، سلیقه، خانه‌داری و... آنها تعریف می‌کند و بخشی از آن هم بعد از برگشت از مهمانی و پشت سرشان است. همیشه به من می‌گوید: فلان خانم چقدر خوش‌لباس است یا این اواخر حتی یکبار گفت کاش تو هم مثل فلان دوستت بودی! دیگر تحمل این رفتار او را ندارم. نمی‌توانم تحمل کنم...
پاسخ مشاور: شما حق دارید که از این رفتار همسر تان آزرده شوید، اما چند نکته در حرف‌های شما وجود دارد که خود می‌تواند نشانه امیدی برای بهبود روابط باشد. اول از همه گفت‌وگویتان را این‌طور شروع کردید: همسرم مرد بدی نیست! یعنی شما او را مرد نامناسب و بیمار و هوسبازی نمی‌دانید. رفتار او با خانم‌ها باعث ناراحتی شما شده نه شک شما!

باید چند چیز را مورد توجه قرار دهید. اول این‌که احتمالا رفتار ایشان از اول همین‌طور بوده و شما با علم این‌که خط قرمز‌های رفتاریشان کم است، بله گفتید و ازدواج کردید. دوم این‌که شاید برخی از این تعاریف همان ضرب‌المثل قدیم است که به در می‌گوید تا دیوار بشنود! ممکن است همسرتان احساس کمبودی دارد یا خواسته‌ای را نمی‌تواند مستقیم بیان کند، آن وقت از دیگران تعریف می‌کند تا شما هم تغییری در خود ایجاد کنید.پیشنهاد من مانند همیشه این است که با همسرتان در این خصوص صحبت کنید. به او بگویید که رفتارش باعث دلخوریتان می‌شود، اما فراموش نکنید اگر به گونه‌ای حرف بزنید که احساس کند در حال محاکمه او هستید یا می‌خواهید برای او و رفتارهایش خط قرمز تعیین کنید، نه تنها نمی‌پذیرد بلکه بیشتر جبهه گرفته و ممکن است برعکس رفتار کند.

  • سمینار ما

در روان درمانی شناختی، دانشی که ما را دعوت می‌کند به همان «پردازش»‌های ذهن‌مان توجه کنیم، «خطاهای فکری» اینگونه توصیف می‌شوند: روندهای فکری که باعث می‌شوند، نتوانیم از اتفاقات دوروبرمان ارزیابی درستی داشته باشیم. رایج‌ترین این خطاها در کتاب‌های روان درمانی شناختی توصیف شده‌اند. من اما در این مطلب این خطاها را در روابط جنسی شرح خواهم داد. خواهید دید که خیلی از ما، در خصوصی‌ترین بخش افکارمان، گرفتار این خطاها بوده‌ایم و احتمالا تاثیرات منفی‌اش را هم در زندگی زناشویی‌مان حس کرده‌ایم.

  • سمینار ما

انسان ها در طول زندگی همواره محتاج و نیازمند یکدیگرند. در واقع زمانی که انسان خلق می شود نیازهایش هم به همراه او خلق می شود و اینجاست که خدای مهربان و دوست داشتنی مخلوقش را به حال خود رها نکرده و در مقابل نیازهایش بهترین راه های تامین و ارضای آن را قرار داده است.
مثلا گرسنگی یک نیاز است و همه می دانیم شخص گرسنه با دیدن غذا سیر نمی شود و باید غذا را به طور کامل بخورد تا نیاز گرسنگی اش برطرف شود.

نیاز به غذا، درست مصداق نیاز به جنس مخالف را دارد. در حقیقت نیاز جنسی یکی از نیازهای طبیعی، غریزی و قوی ترین نیاز انسان است که همچون گرسنگی فقط با تماشای جنس مخالف ارضا نمی شود و برای تامین آن دو راه پیش رو داریم؛ ازدواج و دیگری روابط خارج از ازدواج که اسلام با توجه به نگاه کامل و جامعی که به مسائل دارد، فقط سنگ ازدواج را به سینه می زند و تامین این نیاز و راه رسیدن به خیر و برکت را فقط از مسیر ازدواج می داند.
  • سمینار ما

در مقاله ای با عنوان روش کنار با هوو در این مورد صحبت کردیم که اگر شوهرتان مجدد ازدواج کرد ، چگونه با این موضوع کنار بیایید البته قصد ما عادی جلوه دادن این موضوع نیست بلکه اگر چنین مشکلی پیش بیاید ، به نحوی باید آنرا برطرف کرد. همیشه هم طلاق راه مناسبی نیست مخصوصا با وجود داشتن فرزند! اما در این مقاله روی صحبتمان با مردهایی است که گمان می کنند با ازدواج دوم خوشبخت می شوند!
وقتی صحبت از اختلالات اضطرابی می شود و در مورد آن توضیح داده می شود و راهکارهای درمانی ارایه می گردد، کسی این تصور را نمی کند که نویسنده قصد گسترش اختلاف اضطراب را داشته و یا خواندن این دست مقالات خود ایجاد کننده نوعی بیماری در جامعه است.

همین امر در مرد سایر موضوعات و اختلالات اعم از وسواس، مشکلات تربیتی والدین در فرزند پروری، مشکلات ارتباطی زوجین و .. هم صدق می کند.

  • سمینار ما

بارها شنیده‌ایم که برای خوشبختی عشق لازم است ولی کافی نیست، عشق به ما نیرو، استقامت، جرات، پشتکار، امید، هیجان و انگیزه حرکت می‌دهد تا با آگاهی، عقل و درایت و تلاش رودخانه متلاطم زندگی را به سلامت طی کنیم. بدون آگاهی و تعهد، عشق، تنهایی ما را به هیچ‌جا رهنمون نخواهد شد.
در اینجا به برخی از رایج‌ترین باورهای نادرست درباره عشق و ازدواج اشاره ‌می کنیم.

  • سمینار ما
پکیج آموزشی از عشق تا خیانت



 از همون روز اول که دیدمش، فهمیدم این آدم زندگی منه! «خیلی زود عاشق هم شدیم و خیلی زود هم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم و حالا هم که یک ماه از ازدواجمون می‌گذره، خیلی خوشبختیم!»
و هزاران جمله آشنای دیگر که با شور و حرارتی وصف‌ناشدنی گفته می‌شوند، اما زمانی از گفتن این جمله‌ها نمی‌گذرد که می‌شنویم: «اصلا نمی‌دونم چرا اینجوری شد! ما که عاشق هم بودیم…» یا بعضی‌های دیگر که می‌گویند: «از اولش هم منو دوست نداشت؛ هرکاری کردم عاشقم نشد و حالا هم این وضع زندگیمه …» واقعا داستان چیست؟
چرا بعضی از زوج‌هایی که زندگی‌شان را با عشق آغاز می‌کنند، ناگهان به بن‌بست می‌رسند و راه را اشتباه می‌روند، یا از اول در مسیر اشتباهی بوده‌اند؟
• چه‌طور باید تفاوت بین عشق‌های زودگذر و عشق واقعی را بفهمیم؟
• آیا واقعا هر علاقه‌ای به جنس مخالف می‌تواند سرآغاز عشق و در پی آن ازدواج باشد؟!
• به چه شرطی ازدواج به رضایت از زندگی می انجامد؟
• به نظرتون چه نکاتی میتواند پیش نیازهای عاشقی باشد ؟
• تصورات و باورهای درست و غلط در عشق و ازدواج چیست؟

برای اولین بار در ایران از ناشنیده ترین حرف ها و راهکارهای علمی و تخصصی پرده می گشاید.

این محصول برای چه کسانی مناسب می باشد:
کسانی که می خواهند ارتباط از بین رفته خود با همسر را هر چه سریعتر درست کنند
کسانی که می خواهند بدانند در کجای ارتباطشان اشتباه کرده اند
کسانی که می خواهند زندگی زناشویی بهتری داشته باشند
کسانی که می خواهند نسبت به انتخاب و ازدواج گام بردارند
کسانی که می خواهند از خیانت جلوگیری کنند و راههای پیشگیری را نمی دانند
کسانی که درگیر خیانتهای زناشویی اند و به دنبال تصمیم گیری برای زندگی هستند
کسانی که می خواهند ببخشند و به آرامش برسند

سرفصل های پکیج آموزشی از عشق تا خیانت:

عشق

    عشق چیست؟؟؟
    مثلت عشق استرانبرگ
    انواع عشق
    5 زبــان عشق
    تصورات و باورهای درست و غلط از عشق

ازدواج موفق

    تصورات و باورهای درست و غلط در ازدواج
    سوالات اساسی که باید قبل از ازدواج پرسیده شود
    تکنیک های ارتباط موثر در ازدواج
    تکنیک نقشه احساسات و عواطف در زندگی
    4 اشتباه بزرگ در ارتباطات زوجین
    مراحل مختلف زندگی زناشویی
    ریشه و علل منازعه و مشاجره پس از ازدواج


خیانت

    خیانت چیست؟!
    دلایل ایجاد خیانت
    انواع خیانت
    اثرات و آسیب ها در خیانت
    عـواقب جبران ناپذیر خیانت
    مراحل بروز خیانت
    اثــرات خیانت
    دلایل بی وفایی مردان
    واکنش های مردان به خیانت
    دلایـل بی وفایی زنــان
    واکنش های زنان به خیانت
    راههای پیشگیری از خیانت
    اصول کنترل آزردگی و باسازی اعتماد
    راهــکارهای درمان
    تصورات و باورهای درست و غلط در خیانت
    تنفر از ویرانی زندگی
    فــرآیند بخشش

عشق بر همه مشکلات غلبه می کند، عشق همه نیازها را درک و بر آورده می سازد و … شاید شما هم بارها این جملات را شنیده باشید اما فکر می کنید چقدر این عبارت ها واقعی و قابل اعتنا هستند؟
واقعیت این است که خیلی از ما به صورت آگاهانه و ناآگاهانه، برخی باورهای نادرست از عشق را در ذهن خود پرورش می دهیم که متخصصان به عنوان خطاهای شناختی یا فانتزی های عاشقانه از آنها یاد می کنند. دانستن این نکات دو پکیج آموزشی شما را از افتادن در دام این خطاها نجات می دهد.

  • سمینار ما
عملکرد یادگیری زبان انگلیسی بیشتر افراد غیر بومی زبان انگلیسی فقدان آشنایی با زبان انگلیسی و مشکلات ناشی از آن را تجربه کرده­اند، گرچه چند واحد درسی در مدارس با عنوان زبان انگلیسی تدریس می­شود، امّا همه می­ دانیم که تنها با آموزش­ های مدرسه­ ای نمی­توان در مقاطع درسی بالاتر درصد بالایی از امتیاز را به دست آورد و با صراحت می­ گوییم که با این آموزش­ ها دانش­ آموزان به هیچ وجه قدرت انگلیسی حرف زدنرا کسب نمی­کنند و در همان حفظ کردن چند واژه­ ی انگلیسی متوقّف می­شوند که این خود بسیار جای تأسّف دارد.
  • سمینار ما