هر آنچه برای یادگیری، پیشرفت و موفقیت نیاز دارید

www.SeminareMa.com

ما اینجا هستیم تا به شما اجازه ندیم رویا هایتان را فراموش کنید.
وب سایت : www.SeminareMa.com
تلگرام : https://t.me/Seminarema

محبوب کن - فیس نما
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سمینارما» ثبت شده است

کلیپ انگیزشی بسیار قدرتمند "تــرس"

بیشتر مردم روی رویایشان کار نمیکنند...چرا ؟؟
یکی از دلایل، ترس است . و به این دلیل است که هرگز آنچه میخواهدی، نخواهید نشد.
به این دلیل است که هرگز چیزهایی را که میخواهید، نخواهید داشت . به این دلیل است که هرگز موفق نخواهید شد، زیرا شما متناسب نیستید!

برای مشاهده بیشتر ویدئوهای آموزشی و انگیزشی کانال آپارات سمینارما را دنبال کنید.

موفقیت جاده ای بسیار خلوت است.
در این جاده دوستان زیادی نخواهید یافت.
بیشتر اوقات سایه خودتان را میبینید.

باید به قلب قلب هایتان اعتماد کنید،
درون آنچه که دارید انجام میدهید، آنچه باور دارید، دلیل باارزشی است و مبارزه ای است که میتوانید در آن برنده شوید.
کاش میتوانستم بگویم خسته ای، کمی استراحت کن.

کاش میتوانستم بگویم خسته ای، کمی استراحت کن.
کاش میتوانستم بگویم همه چیز آسانتر خواهد شد.
کاش میتوانستم بگویم همه چیز آسانتر خواهد شد. بگویم که اگر ادامه بدهی، همه چیز راحت تر خواهد شد.


  • سمینار ما
آیا به خاطر می آورید که در دوران مدرسه و بعد از آن چگونه به مرور مطالب می پرداختید و کدام روش ها برای شما موثر تر واقع می شدند؟آیا شما مطالب را حفظ می کنید،از نقشه های ذهنی استفاده می کنید،کنفرانس های معلم را ظبط و یادداشت ها و فلش کارت ها را در مسر مدرسه و خانه حمل می کنید؟

حقیقتا استایل های یادگیری افراد متفاوت است که منشا این تفاوت ها را در روحیات ا و توانایی های انسان ها می توان یافت.

۴ نوع  یادگیرنده وجود دارد:

۱- یادگیرنده های بصری

۲-یادگیرنده های شنیداری

۳-یادگیرنده های حرکتی

۴-یادگیرنده های نوشتاری

  • سمینار ما
رشد فرهنگ کار مثبت برای هر سازمان ضروری ست.یک محل کار لذت بخش میتواند بر افزایش بهره وری کارکنان تاثیر داشته باشد.این اینفوگرافیک برخی نکات برای توسعه فرهنگ کار مثبت را نشان می دهد.



برای مشاهده اینفوگرافیک های بیشتر در زمینه های مختلف به وب سایت سمینارما مراجعه نمایید.
www.seminarema.com
  • سمینار ما

شاید جالب باشد بدانید اگر روزی شبکه های اجتماعی به هردلیلی از دسترس خارج شوند ۱۸ درصد نوجوانان دیگر نمیتوانند به ایجاد رابطه با دیگران بپردازند. این آمار توسط موسسه AWeber منتشر شده است که بر روی تعدادی از دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان کالج تحقیق کرده است.


طبق تحقیقات و بررسی های انجام شده ۹۰ درصد نوجوانان از شبکه اجتماعی فیسبوک و ۹۳ درصد از گوشی های خود و از سرویس های ایمیل بهره میگیرند. ۷۴ درصد از یوتیوب و ۴۷ درصد نیز از اسکایپ برای باهم بودن استفاده میکنند.


فیسبوک و ایمیل هر دو بخش های مهمی از زندگی نوجوانان است و از موقع بیدار شدن تا کلاس های درس و حتی مسافرت از آنها استفاده میکنند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره توجه خود را به اینفوگرافیک زیر جلب کنید.





برای مشاهده اینفوگرافیک های بیشتر در زمینه های مختلف به وب سایت سمینارما مراجعه نمایید
.
www.seminarema.com
  • سمینار ما
هیچ‌کدام از آنها در خانواده‌ای ثروتمند نبوده‌اند اما ایده‌های عالی، پشتکار، هوش و گاهی نبوغ، آنها را به غول‌های بزرگ اقتصادی دنیا بدل کرده است. حالا آنها رازهای موفقیت خود و درس‌هایی را که در کل زمان گرفته‌اند با شما در میان می‌گذارند. آنها میلیاردر هستند اما میلیاردرهایی خودساخته، هیچ‌کدام از آنها در خانواده‌ای ثروتمند نبوده‌اند اما ایده‌های عالی، پشتکار، هوش و گاهی نبوغ، آنها را به غول‌های بزرگ اقتصادی دنیا بدل کرده است. حالا آنها رازهای موفقیت خود و درس‌هایی را که در کل زمان گرفته‌اند با شما در میان می‌گذارند.

یک خصلت مشترک میلیاردرهای خودساخته این است که آنها برای بیان دیدگاه‌ها و عقایدشان راحت هستند و خجالت نمی‌کشند. به‌همین دلیل می‌توانید از ذهن فعال و دیدگاه‌های خلاقانه آنها استفاده کنید و حتی از آنها کمک بگیرید تا ثروتمند شوید،‌ یا اینکه قدرت رهبری‌تان را افزایش دهید یا در کار موفق‌تر شوید.خب، طبیعی است که این میلیاردرها به شما نمی‌گویند که با صرفه‌جویی در مصرف بنزین می‌‌توانید ماهی ۱۰ دلار صرفه‌جویی کنید، یا با خاموش‌کردن چراغ‌های اضافی می‌توانید کمی پس‌انداز کنید، طبیعی است که توصیه‌های آنها درباره مسائل، کلی باشد. مثلا اینکه چگونه در کارتان موفق‌تر باشید، چگونه در حرفه‌تان جهش کنید و مسائلی از این قبیل…
مطالعه نظرات این افراد می‌تواند دیدگاه جالبی به شما بدهد و در زندگی شما تغییراتی ایجاد  کند.

وارن بانت

خودتان را کشف کنید

می‌گویند این مرد موفق‌ترین سرمایه‌گذار کل تاریخ است، این سرمایه‌دار که پیش‌بینی می‌شود هر ۴ سال یک ‌بار ثروتش دوبرابر می‌شود، سخنران برجسته‌ای است. او در صحبت‌هایش نکته‌های جالب و هوشمندانه‌ای درباره موفقیت و پیشرفت می‌گوید، مثلا یک‌بار در یک برنامه تلویزیونی گفت: «اگر بخواهم به طور عام به  همه مردم یک توصیه کنم، این است که روی استعدادهای خودتان سرمایه‌گذاری کنید، استعدادهای خودتان را کشف کنید و به آنها بها دهید؛ زیرا این چیزی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از شما بدزدد یا از آن تقلید و کپی‌برداری کند… این را مطمئن باشید که اگر استعدادهای خودتان را کشف کنید و به طور صحیح و با برنامه مناسب به پرورش آن اقدام کنید، قطعا انسان موفقی خواهید شد.» در مصاحبه‌ای دیگر، وارن بانت به اهمیت مقروض‌نبودن پرداخت. او در مصاحبه با یاهونیوز گفت: «به طور معمول، هر انسانی که بدهی یا قسط ندارد،‌ خوشحال‌‌تر از انسانی است که بدهی یا قسط دارد. باید اولین هدف زندگی‌تان در بخش اقتصادی پرداخت بدهی‌‌ها باشد. مهم‌ترین نکته‌ای که می‌تواند در زندگی شما ایجاد ثبات اقتصادی کند، این است که وام‌های با بهره سنگین نگیرید، شاید وام‌ها به شما در مدت کوتاه کمک کنند اما وام‌های با بهره سنگین قطعا در آینده شما را در بازپرداخت دچار مشکل می‌کند… این توصیه من است، هیچ‌وقت مقروض نباشید.»

چارلی مانگر

۳ قانون موفقیت در اقتصاد

چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت است که حالا یکی از میلیاردرهای مشهور جهان محسوب می‌شود و به صورت مستقل سرمایه‌گذاری می‌کند. کتاب «چالری آلماناک بیچاره» او شهرت بسیاری داشته، توصیه‌های حرفه‌ای و شغلی جالبی دارد: «من ۳ قانون برای خودم دارم، ۳ قانون موفقیت، شاید نتوانید هر ۳ را همزمان انجام دهید اما باید تلاش‌تان را بکنید. این ۳ قانون اینگونه هستند:

هیچ‌وقت چیزی را که خودتان به عنوان خریدار آن را نمی‌خرید به دیگری نفروشید.

هرگز برای کسی که به او احترام نمی‌گذارید یا ستایش‌اش نمی‌کنید کار نکنید.

فقط با کسانی کار کنید که از کارکردن با آنها لذت می‌‌برید.»

این میلیاردر خودساخته که برای رسیدن به ثروت بسیار تلاش کرده توصیه‌هایی هم درباره زندگی دارد: «سعی کنید هر روز که از خواب بیدار می‌شوید کمی بهتر از قبل باشید و سعی کنید انسان بهتری باشید. به وظایف خودتان با دقت و از روی میل عمل کنید. سعی کنید قدم به قدم پیش بروید، لازم نیست که خیلی سریع پیشرفت کنید، آرام‌آرام و باحوصله اما همیشه رو به جلو حرکت کنید.» آخرین توصیه مانگر هم این است: «مهم‌ترین نکته این است که با تغییرات زندگی کنید و به آنها عادت کنید. اگر قرار بود که دنیا تغییر نکند من هنوز پول کمی داشتم و یک کارمند ساده بودم.»

 

دانلد ترامپ

هیچ‌وقت قانع نشوید

دانلد ترامپ، ثروتمند مشهور که ثروتش را با سرمایه‌گذاری در املاک و  مستغلات به‌دست آورده و در رسانه‌ها هم سرمایه‌گذاری کرده، در یک مصاحبه درباره رازهای موفقیت گفت: «شما باید برای خودتان هدف داشته باشید، به هر هدفی که رسیدید، خوشحال باشید اما مهم‌ترین نکته این است که قانع نشوید، باید به حرکت ادامه دهید و قانع نشوید.»به گفته دانلد ترامپ داشتن تفکر مثبت مهم است اما برای موفق‌شدن باید ناکامی‌ها، پسرفت‌ها و شکست‌ها را هم تجربه کنید و با آنها کنار بیایید: «همیشه به فکر چالش‌ها و مانع‌ها باشید، باید همیشه برای چالش‌ها و مبارزه با آنها آماده باشید، همیشه باید حاضر باشید.»

و آخرین توصیه دانلد ترامپ: «خوب است که همیشه یک الگو و یک مشاور داشته باشید. زمانی که الگو داشته باشید، می‌توانید راحت‌تر به سمت جلو حرکت کنید، یک الگو به شما انرژی پیش رفتن و  حل مشکلات را می‌دهد.»

 

برنی الکستون

آتش را خاموش کنید

برنی الکستون یکی از آن میلیاردرهای عجیب و غریب است، او در حیطه‌های مختلفی از اقتصاد حضور داشته اما عمده ثروت و شهرتش را مدیون عشقش است: «مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک.»برنی الکستون که حالا مدیر مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک جهانی است، می‌گوید که در تمام زندگی‌اش یک فرمول ساده برای موفقیت داشته است: «آتش خاموش‌کردن» این میلیاردر موفق در توضیح حرف خود می‌گوید: «دلیل موفقیت من در زندگی خیلی ساده است. من یک میل پایان‌ناپذیر به کار در حیطه‌ای داشتم که عاشق آن بودم و فقط دوست داشتم این کار را انجام دهم، وقتی تا این حد به کاری علاقه داشته باشی حتما در آن موفق می‌شوی… اما اگر بخواهم راهبرد کل زندگی‌ام را برای شما بیان کنم، باید بگویم که من به شیوه آتش‌نشان‌ها زندگی کرده‌ام، هر آتش‌نشانی صبح خودش را با این فکر شروع می‌کند که آن روز یک آتش را خاموش کند، من هم هر روز خودم را با فکرکردن به یک آتش و اینکه چگونه بر آن غلبه کنم، شروع می‌کردم، هیچ روزی در زندگی من نبوده که در آن به حل یک مسئله فکر نکنم، اگر هم آتش آنقدر بزرگ بود که به تنهایی نمی‌توانستم آن را خاموش کنم حتما از دیگرانی که به آنها اعتقاد و اعتماد داشتم، کمک می‌‌گرفتم.»و اما آخرین توصیه‌های برنی الکستون برای شما: «همیشه صادق باشید، همیشه وفادار باشید، همیشه مسئولیت‌پذیر باشید، اگر وظیفه‌ای را پذیرفتید یا قراردادی را منعقد کردید تا آخر به آن وفادار باشید».

بیل گیتس

یک میلیارد دلار مساوی است با یک همبرگر

این مرد را الگوی ثروتمندشدن در قرن بیست‌ویکم می‌نامیدند. او پایه‌گذار شرکت مایکروسافت است که یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران کل تاریخ محسوب می‌‌شود. وی در سخنرانی در دانشگاه واشنگتن گفته بود: «واقعا وقتی کارم را شروع کردم به این فکر نمی‌کردم که روزی ثروتمند شوم، چه برسد به اینکه در میان افراد خیلی ثروتمند قرار بگیرم… خیلی از کسانی که کارشان را خوب انجام می‌دهند به چیزهایی می‌رسند که در آغاز حتی تصورش را هم نمی‌کردند… مطمئن باشید که مهم‌ترین مسئله این است که عاشق کاری که می‌خواهید انجام دهید باشید و به خودتان ایمان داشته باشید.» در مصاحبه‌ای با مجله پیپل هم بیل گیتس گفته بود: «مهم‌ترین اتفاق زندگی این است که کاری بکنی که عاشق آن باشی، وقتی کاری را بکنی که عاشق آن هستی، لذتی را تجربه می‌کنی که در ثروتمندشدن بیش از حد هم نمی‌توانی آن را تجربه کنی. البته کاملا این را می‌فهمم که هدف همه انسان‌ها ثروتمند شدن و به دست آوردن میلیون‌ها دلار باشد، قطعا ثروت، آزادی و قدرتی به انسان می‌بخشد که برای هر کسی لذت‌بخش است اما خب راستش را بگویم، وقتی به آن رسیدی می‌بینی که هیچ فرقی با یک همبرگر ندارد.» این ثروتمند افسانه‌ای که البته مبالغ زیادی را هم صرف کارهای خیرخواهانه و نیکوکارانه در جهان کرده بارها گفته بود که ثروت تا قبل از به‌دست آوردن آن جالب است اما بعد از آن واقعا لذت‌بخش نیست.

استیو جابز

به صدای درونتان گوش دهید

یکی از پایه‌گذاران شرکت اپل وکسی که به او لقب «مغز دیجیتال» داده بودند، یکی از تاثیرگذارترین ثروتمندان جهان بود. جابز همیشه به تمام افرادی که از او یک نصیحت می‌خواستند می‌گفت: «به دنبال آرزوهایتان بروید، به‌دنبال رؤیاهایتان، هرقدر که رؤیاهایتان بزرگ باشد، می‌توانید به آن برسید.» استیو جابز یک‌بار در مصاحبه‌ای با برنامه دنیای امروز CNN گفت: «زمان شما محدود است، پس آن را به زندگی‌کردن به شیوه دیگران هدر ندهید، نگذارید قوانین و سنت‌ها برای شما تصمیم بگیرند، با فکر دیگران زندگی نکنید. برای زندگی خودتان ارزش قائل شوید. باید برای آن چیزی که حس درونی و قلبتان به شما می‌گوید ارزش قائل شوید. حس درونی شما قبل از عقلتان می‌داند که شما چه می‌خواهید و باید چه کار کنید. گوش‌کردن به صدای درونتان باید اولویت‌ اول شما باشد و بقیه چیزها بعد از آن قرار می‌گیرند.»استیو جابز همیشه می‌گفت که آرزو و رؤیایش این است که ذره‌ای فعال در کهکشان باشد. باید بدانید که شاید چنین آرزویی به نظر بزرگ نباشد اما وقتی یک مرد بزرگ این را می‌گوید باید به آن دقت کنید.

 

مارک زوکربرگ

سریع باشید؛ خیلی سریع

پایه‌گذار پروژه عجیب و بسیار موفق «فیس‌بوک» جوان‌ترین میلیاردر جهان محسوب می‌شود، او و دوستانش یک سایت کوچک را در بوستون پایه‌گذاری کردند و هرگز تصورش را نمی‌کردند که سایت کوچک آنها روزی به بزرگ‌ترین اتفاق عالم مجازی بدل شود. او هنوز بسیار جوان است و با توجه به تجربه نه‌‌چندان زیادش در زندگی شاید فردی مناسب برای ارائه راهکار و توصیه و ارائه الگو به نظر نرسد اما خب این مرد جوان بسیار باهوش و بسیار موفق حرف‌های جالبی برای شما دارد: «چیزی که می‌‌خواهم به دیگران، به خصوص به جوان‌ها بگویم این است که باید سریع حرکت کنید، خیلی سریع، ریسک‌‌پذیر باشید و جاه‌طلب، سعی کنید قدم‌های بزرگ بردارید، از انجام کارهای بزرگ نترسید، بهتر است کاری را امتحان کنید و در آن موفق نشوید تا اینکه همیشه در حسرت انجام دادن آن کار بمانید. تلاش برای انجام یک کار، هرقدر هم بزرگ و ترسناک باشد، بهتر از بیکار ماندن و پا روی پا انداختن است. این میلیاردر جوان که به‌تازگی ازدواج کرده در سخنرانی در دانشگاه ویرجینیا هم گفت: «از تجربه‌های جدید نترسید، هیچ‌وقت برای تغییردادن زندگی و پیداکردن هدف‌های جدید دیر نیست.»

جف بزوس

 نه سخت باشید، نه نرم

سایت آمازون از مشهورترین سایت‌های جهان است و طبیعی است این سایت جزء گران‌‌قیمت‌ترین سایت‌های جهان محسوب ‌شود. این سایت که ابتدا برای خرید کتاب و مجلات راه‌اندازی شد اما اکنون بزرگ‌ترین سایت تجاری آنلاین جهان است. جف بزوس یکی از دو پایه‌گذار این سایت در مصاحبه‌ای با مجله نیویورکر گفته است: «خیلی از مردم به این اعتقاد دارند که باید در لحظه زندگی کرد اما من جزو این دسته نیستم. فلسفه و دیدگاه من این است که درباره آینده و اهمیت زمان چه در امروزه و چه در آینده فکر کنیم و سعی کنیم قدر این زمان را بدانیم و به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنیم که در آینده حس راضی‌بودن را داشته باشیم. همیشه سعی کرده‌ام که برای آینده برنامه‌ریزی کنم و به هدفی که می‌خواهم برسم تا بتوانم از خودم راضی باشم، با این شیوه همیشه موفق بوده‌ام.»

جالب است که این متخصص نرم‌‌افزار و تاجر بسیار موفق در روانشناسی هم سررشته دارد: «برای موفق‌شدن هم باید سختی داشت و هم انعطاف، اگر بیش از حد نرم باشید با هر مشکلی متوقف می‌شوید و نمی‌توانید از راه‌های سخت بگذرید. اگر هم اصلا انعطاف نداشته باشید با روبه‌رو شدن با هر مسئله‌ای که راه‌حل آن را نمی‌دانید خودتان را خواهید دید که مرتب سر به دیوار می‌کوبید و به هیچ راه‌حل دیگری فکر نمی‌کنید.»

جیمز دایسون

شکست‌ها مهم‌تر از پیروزی‌ها هستند

میلیاردری که یکی از ایده‌های فوق‌العاده‌اش جاروبرقی بدون کیسه آشغال بود و همچنین مالک شرکت دایسون هم هست، حالا یکی از مغزهای خلاق در حیطه اقتصادی ارزیابی می‌شود. جالب است که دایسون در بیشتر مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایش بیشتر از آنکه درباره پیروزی و موفقیت‌هایش صحبت کند، درباره شکست‌ها و ناکامی‌هایش صحبت کرده است، البته این کار دلیل دارد، این مغز بزرگ اقتصادی می‌گوید: «بزرگ‌ترین درس‌هایی که در زندگی گرفته می‌شود، درس از شکست‌ها و ناکامی‌هاست. همه ما انسان‌ها اشتباه می‌کنیم اما مهم این است که ارزش این شکست‌ها را بدانیم و از هر اشتباهی درس بگیریم و سعی کنیم با درس‌گرفتن از هر شکست، پیشرفت کنیم.» شاید فکر کنید که این یک شعار است اما بدانید که دایسون و تیم تحقیق و مطالعات او ۵۱۲۶ بار آزمایش روی جاروبرقی‌ها را انجام دادند که همه آنها شکست خورد اما سرانجام در ۵۱۲۷ آزمایش اتفاق خوبی افتاد و یک کشف جالب رقم خورد. جیمز دایسون می‌گوید: «مهم  این است که شکست‌ها شما را متوقف نکند، مهم این است که به درست بودن کاری که انجام می‌دهید ایمان داشته باشید و از رسیدن به آن ناامید نشوید، هر شکست می‌تواند به شما نشان دهد که در چه جایی و چه زمینه‌ای مشکل داشته‌اید و با برطرف‌کردن آنها به موفقیت برسید.»

مگ ولش

چگونه یک مدیر موفق باشید

شاید نام این میلیاردر را زیاد نشنیده باشید اما حتما نام شرکت او را زیاد شنیده‌اید، «جنرال الکتریک» حالا یکی از غول‌های تجاری- صنعتی جهان است. درست است که ولش چند سال پیش بازنشسته شد اما او بود که «جنرال الکتریک» را به یک غول اقتصادی بدل کرد، خود ولش هم حالا میلیاردری محسوب می‌شود که هنوز مدیران شرکت از او مشورت می‌گیرند. در سال‌های اخیر چندبار در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها توصیه‌ها و الگوهایی برای افرادی که دوست دارند رمز موفقیت او را بدانند، ارائه داده است. جالب است که او در همه صحبت‌هایش سعی کرده تا حرف‌ها و پندهایش را در ۲ دسته جداگانه ارائه دهد: «برای کارمندان و افراد تازه‌کار و گروه دوم برای مدیران.»  او برای کارمندان و کارگرانی که در محل کار مشکل دارند، این راه‌حل را ارائه می‌دهد: «ممکن است آنها خیلی راحت روسای خود را مسئول بدانند اما آیا واقعا این قضاوت درست است، بد نیست که یک‌بار در آینه نگاه کنید و صادقانه با خودتان حرف بزنید: مشکل از شماست یا رئیس شما؟ چه اشتباهاتی را شما مرتکب شده‌اید و چه اشتباهاتی را او؟ اگر پس از همه بررسی‌ها بازهم احساس کردید که رئیس و مدیر شما مقصر اصلی است و شما در محل کارتان یک قربانی هستید، نباید در این وضعیت بمانید، هیچگاه فردی نباید در قالب یک قربانی باشد، باید آزادی خودتان را کسب کنید و حتی اگر لازم است راه‌تان را از مسیری تازه و حتی از نقطه صفر شروع کنید.» اما کسی که ۱۵ سال یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های جهان را مدیریت کرد، برای مدیران هم توصیه‌هایی دارد: «یک مدیر موفق یعنی کسی که از پیروزی دیگران لذت ببرد زمانی‌که شما مدیر یا رئیس باشید، باید یک لیدر باشید تا موفق شوید و لیدر خوب کسی است که بداند موفقیت مجموعه‌اش بسیار مهم‌تر از موفقیت خودش است.»

این مدیر بزرگ و باتجربه می‌گوید که مدیران موفق باید این شیوه عملکردی را در نظر داشته باشند: «من باید از تک‌تک کارمندانم بااطلاع باشم، باید به آنها بگویم که چرا در مجموعه من هستند و چرا به آنها علاقه دارم و چرا می‌خواهم تا بهتر و موفق‌تر باشند. اگر یک مدیر این ارتباط را با زیردستان خود نداشته باشد، نمی‌‌توان او را یک مدیر موفق دانست.»

  • سمینار ما

ارتباط موثر و ان ال پی ( NLP ) - استاد احمد نوری



در این ویدئوی آموزشی با استاد احمد نوری همراه شدیم، تا در حوزه ان ال پی و ارتباط موثر به کنکاش بپردازیم.
برای دیدن این ویدئوی آموزشی بسیار ازشمند از استاد احمد نوری با 13 سال سابقه آموزش در حوزه ان ال پی با ما همراه شوید...


برای مشاهده بیشتر ویدئوهای آموزشی و انگیزشی کانال آپارات سمینارما را دنبال کنید.

لینک مشاهده و دانلود ویدئو :

http://goo.gl/SB4zso


  • سمینار ما

امروز می خواهم که به عنوان یک مرد خوب به این سئوال فکر کنید:
“زنان از شما چه می خواهند؟”


البته فکر نمی کنم که این دفعه ی اولی باشد که این سئوال به ذهنتان خطور کرده باشد.
من به عنوان یک مرد بارها این سئوال را در حلقه ی مردان دیگر شنیده ام. در هر مهمانی مردانه و یا گپ زدن های صمیمی و خصوصی، هم از زبان مردان متاهل  و هم مجرد.
به نظر می رسد که رمز گشایی زن ها یکی از اهداف مشترک همه ی مردان دنیاست. شاید در ظاهر آن را انکار کنیم، ولی به طور مخفیانه همیشه به آن فکر می کنیم و از مردان دیگر برای حل آن کمک می خواهیم.

در واقع، این سئوال، سئوالی کاملا جدی و مهم است. آن قدر جدی و مهم است که روانشناسی بزرگ چون زیگموند فروید بیش از سی سال عمر خود را صرف مطالعه و بررسی آن کرد و البته نتیجه ای که گرفت بسیار قابل ملاحظه بود!

وی گفت: “پس از بیش از ۳۰ سال مطالعه ی روح و روان زن ها وحل کردن خیلی از معماهای پیچیده خودآگاه و ناخود آگاه، هنوز جواب یک سئوال را نمی دانم و آن این است که زنان حقیقتا چه می خواهند؟”

به نظر من این حرف فروید واقعا قابل توجه است! وی مسلما دانشمندی باهوش و کوشا بود. مطمئن هستم که تمام تلاش خود را برای درک روان زنان به کار گرفته…
اما اصلا نگران نباشید، چون من می دانم که زن ها دقیقا چه می خواهند! در همین مقاله به شما خواهم گفت که چه می خواهند تا از سردرگمی خلاص شوید و کاری را بکنید که در عمل جواب می دهد!

اگر تا همین الان دارید به من می خندید، کاملا حق دارید! من مسلما استعداد و بهره هوشی در حد فروید ندارم. سی سال عمرم را نیز صرف آنالیز وبررسی روان زن ها نکرده ام اما با این حال ادعا می کنم که پاسخ این سئوال مهم را یافته ام!

البته منظورم این نیست که به راحتی پاسخ آن را یافته ام. برای درک این موضوع راه درازی را رفته ام و آزمون و خطای زیادی انجام داده ام و امیدوارم که شما با خواندن این مقاله در عمر خود صرفه جویی کنید و زودتر از من به نتایج دلخواهتان دست یابید.
مدتها پیش، زمانی که در اول راه بودم تصمیم گرفتم که از خود زن ها بپرسم که چه می خواهند. عاقلانه ترین راه حل نیز همین به نظر می رسید که از خودشان بپرسم چه می خواهند، مگر نه؟
و جالب اینجاست که خانم ها به شدت از این سئوال استقبال می کنند! کافی است که این سئوال را ظرف یک دقیقه از آن ها بپرسید. برای چند ساعت بعدی لازم نیست که شما حرفی بزنید. فقط ساکت بنشینید و گوش دهید. آنها ساعتها حرف خواهند زد! به طور کامل و با جزئیات دقیق پاسخ سئوالتان را خواهند داد و اطمینان حاصل خواهند کرد که شما کلمه به کلمه حرفهایشان را فهمیده باشید!
و من توصیه می کنم که حداقل یکبار این را امتحان کنید. از یک خانم بپرسید که فکر می کند خانم ها به طور کلی، از مردان چه می خواهند و چه انتظاراتی دارند؟
بعد از آنکه من با چند خانم در این مورد مشورت کردم، دریافتم که هر  کدام از آنها پاسخی متفاوت می دهد. حتی بعضی از آنها در بازه های زمانی متفاوت، جواب های متفاوتی می دادند!


در این مرحله بود که من به این نتیجه گیری مهم رسیدم که زن ها خودشان هم نمی دانند که چه می خواهند!
به عبارت درست تر، زن ها فکر می کنند که می دانند چه می خواهند اما در عمل رفتاری متفاوت از خود نشان می دهند.
در اینجا بود که چشمان من رو به حقیقت باز شد و من به این ادراک مهم دست یافتم:
اساسا فکر کردن به اینکه زنان چه می خواهند، کار بیهوده و اشتباهی است. هر زنی با زن دیگر متفاوت است و خواسته های متفاوتی دارد. سئوال درستی که یک مرد در ارتباط با جذب و درک زنان باید از خود بپرسد این است:
“زنان به چه چیزی واکنش نشان می دهند؟”

خوب به سئوال بالا توجه کنید: آیا تا به حال به این فکر کرده اید که زنان به چه چیزی واکنش نشان می دهند؟

چند سال قبل تحقیقی علمی در همین مورد انجام شد. در طی یک آزمایش علمی، از “مری” پرسیده شد که از چه مردانی خوشش می آید؟
“مری” در پاسخ به این سئوال نوشت که مردان “باهوش” و “صادق” را می پسندد.
سپس به “مری” این فرصت داده شد که با ۲۰ داوطلب مرد صحبت کند، فقط ۵ دقیقه با هر کدام.
در میان این ۲۰ مرد، وی با “جان” صحبت کرد که فردی “باهوش” و”صادق” بود.
همچنین با “مایکل” نیز آشنا شد که آن قدر ها باهوش و صادق به نظر نمی رسید ولی”شوخ طبع” و با “اعتماد به نفس” بود.


در پایان آن روز از “مری” پرسیده شد که از چه مردانی خوشش می آید.
مری پاسخ داد: مردان شوخ طبع و با اعتماد به نفس!
جالب است نه؟
به نظر شما آشنایی با مایکل چه تاثیری روی مری داشته است که باعث شده به طور ناخودآگاه توقعاتش از یک مرد عوض شود؟
و این مسئله زمانی پیچیده تر شد که یک ماه بعد دوباره از مری همین سئوال پرسیده شد و مری در جواب گفت: مردان باهوش و صادق را می پسندد!


یعنی یک ماه بعد از اتمام آزمایش مری به همان معیار های خودش بازگشته است؟ همان معیارهایی که فکر می کند در یک مرد برایش اهمیت دارد؟!
اما مری واقعا در یک مرد، چه می خواهد؟
همانطور که گفتم، تمرکز روی کشف کردن خواسته های زنان بی فایده است.
تجربه به من نشان داده که این سئوال هیچ جواب شفاف و روشنی ندارد و در نهایت باعث سردرگمی شما خواهد شد. و اگر شما به عنوان یک مرد “سردرگم” شوید، نمی توانید انتظار داشته باشید که همسرتان به شما اعتماد کند و مجذوب شما باشد.


چون همه روی این نکته اتفاق نظر دارند که یک “مرد سردرگم” به هیچ وجه جذاب نیست! هست؟
پس از این به بعد این سئوال را از ذهنتان پاک کنید. زنان را تبدیل به موجوداتی مرموز و غیر قابل حل نسازید. ما مردها همیشه عادت داریم که خود را در یک جزیره اسرارآمیز تصور کنیم و بعد دنبال نقشه ی گنج بگردیم! دیگر بس است! نقشه گنجی وجود ندارد و بهتر است دیگر مثل یک آدم بالغ فکر کنید.
کار شما این نیست که خواسته زنان را کشف کنید و بعد در اختیارشان بگذارید. اگر این روش برایتان جواب داده، حتما به من هم خبر دهید!


به جای آن، خود واقعیتان باشید و بعد ببینید که زنان به چه جنبه یا خصوصیت های شما واکنش نشان می دهند، و به چه چیزهایی نه.
اجازه دهید مثالی بزنم.
دو حالت را مجسم کنید:
حالت اول) مردی را تجسم کنید که وقتی سر کار می رود، مرتب به همسرش زنگ می زند و حالش را می پرسد. همیشه سعی می کند به همسرش نشان دهد که چقدر به وی فکر می کند و حتی سر کار نیز خاطره ی وی از ذهنش دور نمی شود.
حالت دوم) مردی را تجسم کنید که وقتی سر کار می رود، آن قدر غرق در کارش می شود که بسیار به ندرت با همسرش تماس می گیرد. حتی به سختی می تواند جواب تلفتش را بدهد. اما وقتی شب به خانه می رود، تمام کار و افکار مزاحم را کنار می گذارد و برای ۲ ساعت جوری با همسرش برخورد می کند که انگار وی دلرباترین زنی است که روی کره زمین قدم گذاشته است و امشب هم شب آخر زندگی مرد است و باید از لحظه به لحظه ی بودن با همسرش حداکثر استفاده را بکند.


حال جواب این ۲ سوال را بدهید:
۱- اگر از یک خانم نظر بخواهید که یکی از این دو مرد را انتخاب کند، کدام را ترجیح خواهد داد؟
۲- در دنیای واقعی، فکر می کنید همسر کدامیک از مردان فوق الذکر، عاشق و دلباخته ی شوهرش هست؟

>>حال پاسخ این دو سوال را با هم مقایسه کنید و کمی سرتان را بخارانید!!<<

به جای آنکه سعی کنید زنان را در ذهنتان رمز گشایی کنید، از امروز خوب به رفتار همسرتان دقت کنید و ببینید که به چه رفتار شما بیشتر واکنش نشان می دهد و به چه رفتاری نسبتا بی تفاوت است؟
فکر می کنم بقیه کار را دیگر خودتان بلد باشید. مگر نه؟


اگر شما پکیج آموزشی از عشق تا خیانت را ندیده اید بدون شک میتوانم بگویم فرصت بزرگی را در شادابی زندگی زناشویی اتان از دست داده اید . برای تهیه این پکیج میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید و همین الان کامل توضیحات پکیج از عشق تا خیانت را مطالعه کرده و با نگرش باز این پکیج را خریداری کنید تا به خواسته ها و جواب های ذهنتان برسید .
و اگر مایلید بیشتر درباره ی جذابیت بین زن و مرد و راه های دیگر ایجاد و حفظ آن بدانید، توصیه  می کنم که حتما پکیج آموزشی از عشق تا خیانت را تهیه کنید.

.:: توضیحات بیشتر در مورد پکیج آموزشی از عشق تا خیانت اینجا را کلیک کنید ::.


------------------------------------------------------------------------------------------

بیشتر بخوانید :

زبان عشق شما چیست ؟

فیس بوک اعتماد به نفس شما را کم میکند یا زیاد؟

5 باور غلطی که جوانان در مورد ازدواج دارند؟

  • سمینار ما


کدامیک از این 2 روش شما را اتوماتیک ثروتمند می کند؟

خیلی ها از من می پرسند که بهترین روش برای کسب ثروت با استفاده از قانون جذب چیست؟

و جوابی که همه انتظار دارند من بدهم این است: هزاران راه برای کسب ثروت وجود دارد وشما می توانی با هریک از آنها به دارندگی مطلق برسید.
اما نمی توام این جواب را بدهم! چون تجربه ثابت کرده هر روشی برای پولدار شدن، برای هر کسی جواب نمی دهد. اگر کسی با پیروی از یک تفکر و سیستم خاص ثروتمند شده، به این معنا نیست شما هم با تکرار طوطی وار کارهای وی به همان نتایج برسید.

چرا؟

همانطور که در ادامه ی این ایمیل یاد خواهید گرفت، رسیدن به ثروت واقعی، به شخصیت و روحیه ی خاص شما نیز بستگی دارد.
در حقیقت، 2 گونه شخصیتی کاملا متفاوت در انسانها وجود دارد که هر یک از ما فقط به یکی از آنها تعلق داریم. اگر شما ندانید که به کدام یک از این دو دسته تعلق دارید، ممکن است سرگرم تقلید از روش گروه دیگر شوید. و در نهایت اگر به ثروت هم برسید، بالاخره درخواهید یافت که زندگیتان تبدیل به جهنمی شده است. یعنی ارزش نداشته که آن همه زجر بکشید تا به پولی برسید که به شما احساس خوشبختی نمی دهد.

و مطمئنم شما کسانی را می شناسید که پس از رسیدن به ثروت، به جای شادتر شدن، افسرده تر شده اند و مشکلاتشان بیشتر شده.

دقت کنید که ما در اینجا از کسانی صحبت نمی کنیم که با سواستفاده، فساد یا حقه بازی به پول رسده باشند. هر دو دسته ای که من برایتان معرفی خواهم کرد از راهی شرافتمندانه به پولشان رسیده اند، اما در عین حال آن 2 راه زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد.
تا حدی که اگر شما ثروتمندی را از یکی از این 2 گروه خارج کنید و وارد دسته ی دیگر کنید، عملا فلج و بی استفاده خواهد شد.

آیا دوست دارید بدانید که این دو دسته شخصیتی چگونه اند؟ و از همه مهمتر، شما به کدامیک از آنها تعلق دارید تا از این به بعد راه مناسب با شخصیت ذاتی خود را پیش بگیرید و بی دردسر به پول برسید؟
پاسخ این سئوال را من در این ایمیل خواهم داد. و مثال های زیادی نیز برایتان خواهم زد تا خیلی روشن و واضح شناختی عمیقتر از خود و قابلیت هایتان پیدا کنید.

اجازه دهید این دو گونه شخصیتی را معرفی کنم. آدم ها به دو دسته شخصیتی تقسیم می شوند:

الف) ساختارگرا
ب) روح آزاد

ساختارگراها کسانی هستند که ذاتا دنیا را از چارچوب باورها و قوانین خود می بینند. آنها شدیدا به قانون اعتقاد دارند. بسیار به سلسله مراتب احترام می گذارند. هر کاری که میخواهند انجام دهند باید از نظر منطقی و عقلانی، حساب شده باشد.
ساختارگراها همان کسانی هستند که اگر با آنها قرار بگذارید و 5 دقیقه تاخیر کنید، برخوردی با شما خواهند کرد که تا ابد خجل و شرمسار شوید!

ساختارگراها انتظار دارند که دیگران نیز به همان اندازه به قوانین و اصول فکری آنها احترام بگذارند. اگر ساختار منطقی آنها را نقض کنید، مثل این است که آنها را در برزخی رها کرده باشید!
اما در مقابل این دسته، دسته دوم قرار دارند، کسانی که من آنها را "روح آزاد" می نامم.

کسانی که شخصیت روح آزاد دارند، هیچ چارچوب سخت و محکمی برای درک دنیا ندارند، آنها دنیا را همان گونه تجربه می کنند که هست. هر آنچه که در لحظه اتفاق می افتد. آن قدرها در قید منطقی بودن یا نبودن یک کار نیستند. آنها بیشتر به این فکر می کنند که چقدر انجام آن کار احساس بهتری به آنها می دهد.

اگر آنها بخواهند به سمت هدفی حرکت کنند، برخلاف ساختارگراها به دنبال اصول سنتی و شناخته شده نمی روند. بله چنان مشتاق و مدهوش رویایشان می شوند که برای رسیدن به آن هر کاری می کنند. تا جاییکه ممکن است خواب و خوراک خود را فراموش کنند.
اگر شما معمولا سر قرار با دوستانتان دیر می رسید، یا یک جلسه ی نیم ساعته را تا 2 ساعت ادامه می دهید (بدون آنکه خسته شوید) شما احتمالا یک روح آزاد هستید!

و لازم نیست که من به شما بگویم که چقدر این دو گونه شخصیتی با هم اختلاف نظر و دعوا دارند!
ساختار گراها گروه مقابل را افرادی بی قید، غیر معقول، بی مسئولیت و حتی غیر قابل اعتماد می دانند.

در مقابل، روح های آزاد دسته ی دیگر را افرادی جدی، کسل کننده و غیر خلاق می دانند.
اما فارغ از آنکه شما جزو کدام دسته هستید و چقدر از دسته ی مقابل بدتان می آید، باید بدانید که هر 2 دسته، با اتکا به شخصیت و خصوصیات ذاتی خود می توانند موفق شوند. اجازه دهید از هر 2 دسته مثال بیاورم.

اول از میان ساختارگراها:

به نظر من اگر بخواهیم یک ساختارگرای دو-نبش ثروتمند مثال بزنیم، بهترین نمونه "وارن بافیت" خواهد بود.

کل دارایی های وی 44 میلیون دلار برآورد می شود. در طول 30 سال گذشته تمام سهامی که خریده، فقط بر اساس یک فرمول بوده است. یعنی برای تصمیم گیری در مورد خرید یک شرکت و سرمایه گذاری در آن، از همان فرمولی برای محاسبه استفاده می کند که 30 سال قبل استفاده می کرده. در نتیجه اگر شما 20 سال قبل سراغ وی می رفتید و به وی می گفتید که در شرکت مایکروسافت سرمایه گذاری کند، وی اینکار را نمی کرد. همانطور که امروز نمی کند. چون اصل مهمی برای سرمایه گذاری در دنیای خود دارد که می گوید: من باید صنعت مرتبط با آن شرکت را درک کنم.

در نتیجه چون در مورد کامپیوتر اطلاعاتی ندارم، در آن سرمایه گذاری نمی کنم. حتی اگر 20 سال بعد اثبات شود که مایکروسافت تبدیل به غول فناوری جهان شده است.
یک ساختارگرا، به سختی قانون خود را می شکند. به سختی قضاوت خود را تغییر می دهد. حال بگذارید مثالی موفق از میان روح های آزاد بزنیم:

آیا تا به حال نام "اپرا ونیفری" به گوشتان خورده؟
اپرا اولین زن سیاهپوست ثروتمند دنیا به حساب می آید، در حال حاضر ثروت وی بیش از 7/2 بیلیون دلار تخمین زده می شود.

فکر می کنید که وی چگونه به ثروت رسیده؟
اپرا تنها کارش این بود که یک شوی تلوزیونی داشت و هر هفته مهمانان مشهوری را به آن دعوت می کرد. با آنها مصاحبه می کرد و اجازه می داد بینندگان شوی تلوزیونش با شخصیت های محبوب خود ارتباط صمیمی تری برقرار کنند.

لیست مهمانان شوی او شامل هر گروه از افراد مشهور می شد: روانشناسان، نویسندگان معروف، سیاستمداران، بازیگران، هنرمندان و...
جالب است بدانید که در خیلی از شوهایش، از افرادی کاملا عادی دعوت می کرد که واقعه سختی را در گذشته تجربه کرده بودند. سپس به آنها کمک می کرد زندگی خود را تغییر دهند و بعد از آنکه به رویاهایشان رسیدند، تجربه ی خود را با بینندگان شو سهیم شوند و بدین شکل الهام بخش افراد زیادی گردند.

همانطور که می توانید ببینید اپرا در طول سالهای فعالیت خود از هیچ ساختار و فرمول خاصی پیروی نکرده، مثلا نگفته که من فقط با آدم های مشهور و معروف حرف می زنم.
اگر فقط یک شوی وی را دیده باشید خودتان می دانید که پیغام اصلی برنامه اش توجه به احساسات و عواطف خودتان است و اینکه چطور چارچوب های فکری منفی خود را کنار بگذارید و در لحظه زندگی کنید.

فکر می کنم حالا شما قادر به درک این دو گونه شخصیتی شده باشید، مگه نه؟
و احتمال می دهم که قادر به تشخیص این 2 گونه شخصیت در دوستانتان نیز شده باشید.
و حتی با اینکه من را از نزدیک ندیده اید احتمالا می توانید حدس بزنید که خود من ذاتا جزو کدام گروه هستم و چه کارهایی برای من مناسب است. مگه نه؟

اگر توانستید که شخصیت خودم را حدس بزنید، باید بگویم که واقعا آدم بد جنسی هستید. اصلا جوانمرانه نیست که از تکنیک هایی که به شما یاد می دهم روی خودم هم استفاده کنید!

اگر هم استفاده کردید و توانستید درست تشخیص بدهید، لااقل به کسی نگویید و اجازه دهید که رازی بین خودمان باقی بماند!
حالا که با این دو دسته آشنا شدید، این سئوال پیش می آید که از کجا بدانید که چه کاری برای شما خوب است؟ به دنبال چه نوع کاری باید باشید و از چه کارهایی باید دوری کنید، حتی اگر در حال حاضر درآمدی از آن دارید؟

به عبارت ساده در چه زمینه ای باید تمام توانایی های خود را متمرکز کنید تا هم برایتان به راحتی پولساز باشد، و هم بعد از 10 سال، از تصمیمتان ناراضی و سرخورده نباشید؟
اگر این سئوالات برای شما مهم هستند و می خواهید بدانید که به عنوان یک ساختارگرا و یا روح آزاد، چه مشاغلی برایتان خوب است، حتما وبلاگ ما را دنبال کنید.

  • سمینار ما

سلام!
مطمئنم که بعد از خواندن این نامه پی به راز مهمی درباره ی مردان خواهید برد که حتی خودشان نیز خبر ندارند. اما با استفاده از همین تکنیک رگ خواب وی در دست شما خواهد بود و در عین حال او را نیز خوشحال خواهید کرد.
پس شما مدتی است با مردی زندگی میکنید، چند ماه یا چند سال. مطمئنا می توانید روزهای اول آشنایی خود را به یاد بیاورید. زمانی که دل هر دوتایتان در تب و تاب بود. همه چیز تازگی داشت.
عطش عشق در سرتاپای وجودتان موج می زد. رنگ های دنیای اطراف زیباتر بود. همه ی صداها دلنواز بود. و هر لحظه می توانستید صدای تپیدن قلب خویش را بشنوید.
اتفاقی که بعد افتاد این بود که مدت زمانی سپری شد. وقت بیشتری را با شوهرتان سپری کردید. وی را بهتر شناختید و حتی تا حدودی رفتارش قابل پیش بینی شد.

و اگر هشیارانه به این قضیه نگاه کنید می بینید که همه این ماجراها در سیاره ی دیگر هم رخ داده: مرد شما نیز پس از مدتی شما را شناخته، به رفتارتان عادت کرده و تا حدی می تواند رفتارتان را پیش بینی کند.
از طرفی ، مشکلات زندگی و درگیری های روزمره و فامیلی، این فرصت را از شما گرفته که بتوانید زمان بیشتری را به رابطه ی عاطفیتان اختصاص دهید.
پس در چنین شرایطی، با توجه به تمام دلمشغولی های روزمره و پس از گذشت زمان، چطور می توان آتش عشق را هنوز شعله ور نگاه داشت؟ چطور می توانید کاری کنید که جذابیت شما همچنان مثل سابق باشد و شوهرتان تحت تاثیر زنان دیگر قرار نگیرد؟
خودتان خوب می دانید که لازم است همیشه شور و عشق روزهای اول در رابطه شما حضور داشته باشد. چون وجود حرارت عشق، اولا سلامتی ازدواج شما را تضمین می کند و دوم اینکه شما را شاد میسازد. از زندگی، از هر لحظه اش، لذت می برید. و هر اتفاق مثبت دیگری که در زندگیتان روی دهد حتی طعمی شیرین تر خواهد داشت.
قبل از اینکه روش خودم را توضیح دهم، می خواهم درباره ی راهنمایی هایی که سایر مشاوران و نویسنده ها درباره ی این مشکل می دهند، حرف بزنم. به نظرم بررسی شیوه برخورد آن ها با این مشکل و توصیه هایشان به زنان میتواند بهتر تفاوت روش های من را نشان دهد.
اگر شما پیشتر کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” را خوانده باشید، یا هر کتابی از این دست، می دانید که مهمترین توصیه نویسنده ی آن ایجاد حس دوستی و همدلی بیشتر بین زن و شوهر است. آنها به شما درباره ی تفاوت های جنسیتی می آموزند. به تفاوت در شیوه ی ارتباط دو جنس می پردازند. به اینکه مردان نیازهای متفاوتی دارند. و بعد از شما می خواهند که دنیای شوهرتان را بیشتر درک کنید. یعنی سعی کنید که به زبان وی صحبت کنید.
چند سال قبل تکه ای از سمینار “جان گری” نویسنده کتاب “مردان مریخی زنان ونوسی” را دیدم. وی درباره این موضوع صحبت می کرد که مردان در درک و دریافت سیگنال های زنان ضعیف هستند و باید هر چیزی را به طور روشن و شفاف برایشان توضیح داد. اگر مردتان چیزی می خواهد، باید خیلی شفاف و روشن آن را به زبان بیاورید.
از نظر وی بیشتر درگیری های عاطفی بین زن و مرد به خاطر ضعف در ارتباط برقرار کردن رخ می دهد. پس با واضح و شفاف بودن در شیوه ی ارتباط، سوتفاهم ها از بین می رود و آرامش به زندگی شما بر میگردد.
حرفش منطقی به نظر می رسد، نه؟!
و جالب است بدانید که خیلی از خانم ها نیز چنین نگرشی دارند. من بارها و بارها از زبان خود خانم ها شنیده ام که دلیل انتخاب کردن شوهرشان این بوده که فکر کرده اند “وی میتواند دوست  خوبی برایشان باشد.”
و همچنان نیز می بینم که ظاهرا “دوست خوب بودن” مهمترین عامل تصمیم گیری برای زنان، به خصوص در مورد ازدواج است .
اگر شما هم همین نظر را دارید، من می خواهم از شما دعوت کنم که ادامه ی این نامه را با دقت خیلی بیشتری بخوانید!
اگر شما حقیقتا می خواهید “دوست خوبی” برای مردتان باشید، باید این نکته را بدانید که وی قبل از شما دوستانی داشته، مگر نه؟
وی دوستانی داشته که از زمان دبستان با وی بوده اند. در کوچه های خاکی با هم فوتبال بازی می کردند. بعد دعوایشان می شد. همدیگر را کتک می زدند و بعد از بازی، با هم آشتی کرده و دست در دست هم می رفتند به بقالی سرکوچه و با پول توجیبشان ساندویچ با نوشابه نارنجی می خریدند. بعضی از اوقات یکی از آنها پول کم می آورد که در چنین شرایطی معمولا دوستش به وی قرض می داد. همان دوستی که چند دقیقه قبل با وی گلاویز شده بود.
دوستان شوهر شما احتمالا بارها جان وی را به شکلی نجات داده اند. از وی در برابر یک بچه قلدر دیگر دفاع کرده اند. یا در امتحانات آخر ترم با رساندن به موقع تقلب وی را از رفوزه شدن نجات داده اند.
اگر این ها را مینویسم به این خاطر است که شما بدانید مردتان با دوستان مذکر خود مطمئنا سابقه ی دوستی طولانیتر و بسیار صمیمی دارد. حتی بعضی از آن ها اکنون همکار وی هستند و از نظر مالی با هم همبستگی دارند.
و اگر شما هدفتان این باشد که “بهترین دوست” شوهرتان باشید، باید از همین الان بدانید که رقیبان خیلی جدی پیش روی خود دارید!
به همین خاطر است که بعضی از خانم ها بعد از ازدواج مانع ارتباط گسترده ی شوهرشان با دوستان سابقش می شوند. البته منظورم این نیست که همه ی خانم ها اینگونه هستند.

و یادتان باشد که اگر شما برای یاد گرفتن منش و زبان مردان نیاز به صرف وقت و یاد گیری دارید، دوستان وی ندارند! چون آن ها ذاتا مرد هستند و خیلی خوب زبان هم را می فهمند!
همچنین می خواهم از خودتان بپرسید که آیا شوهر شما از فوتبال بازی کردن بیشتر خوشش می آید یا رفتن به خرید در فروشگاه و صرف ساعت ها برای انتخاب رنگ مناسب برای پرده خانه


فرق این دو فعالیت آن است که  یکی از آنها را شما (به عنوان یک زن) با کمال میل و عشق انجام می دهید اما از دیگری متنفر هستید.
و فکر می کنید که شوهر شما کدام فعالیت را بیشتر دوست دارد؟ فوتبال بازی کردن با دوستانش یا صرف ساعت ها در فروشگاه ها برای خرید وسایل خانه!
و مهم نیست که کدامیک از آن فعالیت ها به مصلحت باشد! مهم این است که شوهر شما از یکی از آنها واقعاً خوشش می آید اما دیگری را فقط تحمل میکند!
همه ی این ها را گفتم تا بدانید که اگر شما قصد دارید “بهترین دوست ” همسرتان باشید، دوباره فکر کنید. خوب به این فکر کنید که این رقابتی سخت و نابرابر است و احتمالا در آخر شکست خواهید خورد.


اما راه چاره چیست؟
به نظر من راه چاره این است که اساسا هرگز خود را به عنوان یک “دوست” برای شوهرتان طبقه بندی نکنید.
البته خیلی خوب است که دوست خوبی برای وی باشید و او نیز همینطور نسبت به شما باشد. اما اساسا باید بدانید که شما در رقابت با دوستان دیگر وی نیستید و نمی خواهید که “بهترین دوست” وی باشید!
چون شما چیزی بالاتر از دوست هستید: شما معشوق وی هستید.
من می توانستم در جمله ی بالا بگویم “شما همسر وی هستید.” اما این کار را نکردم.
چون هر زنی می توانست “همسر” وی باشد. اما فقط یک نفر است که می تواند “معشوقه” وی باشد. و شما می دانید که چه کسی بایست “معشوقه” وی باشد.
شوهر شما می تواند دوستان فوق العاده ای داشته باشد اما هرگز قادر نخواهد بود که آن ها را “معشوقه” بداند. این جایگاهی است که شما منحصرا و بدون جنگ و خونریزی اشغال خواهید کرد. اما برای نگه داشتن این جایگاه نیاز به کمی آموزش دارید که من با کمال میل همینجا در اختیارتان قرار خواهم داد!
برای درک روش من، شما اول باید درباره ی انرژی مردانه و زنانه بیشتر بدانید.
دقت کنید که منظور من خصلت ها و شخصیت های مردانه و زنانه که در کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” خوانده اید نیستند.
من در مورد یک انرژی خاص صحبت می کنم. شاید بتوان آن را “روح” نیز نامید.


انرژی مردانگی در برابر انرژی زنانگی
و جالب است بدانید که همه ی ما هر دو این انرژی ها را در وجود خودمان داریم. شما می توانید به همان اندازه  انرژی مردانه از خود بروز دهید که می توانید انرژی زنانه از خود بتابانید.
اما اکثر مردم، در ذات خود، با یکی از این دو نوع انرژی ارتباط نزدیک تری دارند.
یعنی در هسته وجودشان یک نوع از انرژی بیشتر حضور دارد و از آن بیشتر لذت می برند. و همانطور که می توانید حدس بزنید اکثر مردها انرژی مردانگی بیشتر دارد و زن ها انرژی زنانگی بیشتر.
در ادامه، بیشتر تفاوت این دو انرژی را نشان خواهم داد اما می خواهم اول بدانید که جذابیت وعشق شدید در یک رابطه، به خاطر “اختلاف بار انرژُی” و “قطبیت” به وجود می آید.
به یاد دارید که در مدرسه چه یاد گرفتید؟ قطب های غیرهمنام هم دیگر را جذب می کنند و قطب های همنام همدیگر را دفع می  کنند.
و این قانون دقیقا در رابطه ی زناشویی نیز صدق می کند. هر چقدر که شما انرژی زنانگی بیشتری از خود بروز دهید، مرد شما نیز انرژی مردانگی بیشتر از خود بروز خواهد داد.
این باعث ایجاد قطبیت و تضاد انرژی بیشتری در رابطه خواهد شد واین یعنی جذابیت بیشتر بین دوتای شما.
اگر فکر می کنید که قبلا این کار را کرده اید ولی فایده ای نداشته، اصلا در قضاوت عجله نکنید. من هنوز روش انجام آن را یاد نداده ام.


به نظر من مهمترین خصوصیتی که در حال حاضر باید درباره ی این دو انرژی یاد بگیرید این است. قلم و کاغذ خود را حاضر کنید:
انرژی مردانه هدایت می کند.
انرژی زنانه دعوت می کند.
این یعنی چه؟
اجازه دهید با مثالی آن را نشان دهم:
در یک روز سرد زمستانی در خانه با شوهرتان نشسته اید. هوا سرد است و شما می خواهید که همسرتان دمای بخاری را زیاد کند. پس به وی می گویید:
“عزیزم…. میشه درجه حرارت بخاری را زیاد کنی لطفا؟”
و این دقیقا همان دستور العملی است که اکثر روانشناسان و نویسنده ی کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” به شما می گویند. شفاف و روشن درخواست خود رابیان کنید. نه سوتفاهمی پیش خواهد آمد ونه مشکلی در برقراری ارتباط.
اما دقت کنید که در جمله بالا شما دارید به شکلی یک درخواست یا دستور را مطرح می کنید. در واقع  شما دارید با این جمله شوهرتان را “هدایت” می کنید به سمت انجام یک کار مشخص.
این یعنی اینکه شما دارید قسمتی از انرژی مردانگی خود را به سوی وی می فرستید.
و با این کار تضاد و قطبیت رابطه را به شکل نامحسوسی کم میکنید.
شما زمانی قطبیت و تضاد عشقی می توانید ایجاد کنید که از انرژی زنانگی استفاده کنید.
چگونه؟ به این شکل:
“عزیزم….. اطاق خیلی سرد شده، من سردمه!!!”
و این یعنی همان “دعوت کردن”. انرژی زنانه، مرد را دعوت به انجام کار میکند، نه “هدایت به انجام کار”.


شما به عنوان یک زن، همیشه باید دری را به سمت شوهرتان باز کنید. اما نباید از وی بخواهید که از آن رد شود! فقط در را باز کنید… فقط حس دعوت را در فضا رها کنید. همین. زمانیکه احساس و عواطف خود را در هوا رها میکنید، بلافاصله باعث ایجاد تضاد و قطبیت در رابطه می شوید و تنها راه حل شوهر شما نیز این است که به آنسوی نیروی مردانگی خود برود و بلافاصله برای گرم شدن شما کاری بکند. انرژی مردانه می خواهد که هدایت کند، می خواهد که محافظت کند. وی می خواهد که قابل اعتماد باشد.
و این هم همان چیزی است که اکثر خانم ها می خواهند: مردی که بشود به وی تکیه کرد.
و این درخواست درست و زیبایی است. هیچ چیزی زیباتر از داشتم یک مرد قابل اعتماد و اتکا نیست.
حال یک مثال دیگر: فرض کنید که سطل آشغال پر شده است و شما میخواهید که وی آن را خالی کند. راه حل مستقیم و شفاف این است که بگویید:
“عزیزم…. لطفا آشغال را ببر بیرون”


من خودم مشابه این جملات را از زبان زنان شنیده ام و شاید دوست داشته باشید که واکنش درونی من را بدانید.
زمانیکه خانمی از من اینگونه درخواست کند، اول از همه حس مقاومتی را در درون خودم احساس میکنم. و بعد لحظه ای جذابیت وی برایم کم می شود. یعنی تاثیرگذاری حرفش به شدت افت می کند. به همین خاطر سریع خودم را با چیز دیگری مشغول می کنم و در جواب وی می گویم “باشه، می برمش”
اما مشغول کار دیگری می شوم. در این حالت نیروی زنانه وی آنقدر جذاب نبوده که من را بتواند از پشت کامپیوتر بلند کند تا آشغال ها را از خانه بیرون ببرم.
اما حال اگر وی از نیروی زنانه خودش استفاده کند چه می شود؟
“عزیزم … بوی خیلی بدی از آشپزخونه میاد. فکر کنم سطل آشغل پر شده.”

 

وقتی زنی این حرف را به من زند و حتی احساسش را با اخم کردن و فرم بدنش به نشان می دهد، در یک آن، سیگنالی بسیار قدرتمند به ریشه ی مغز من ارسال می شود. دلیلش را احتمالا هیچ کس نمی داند، اما همین را می دانیم که این پیغام زنانه قسمتی از وجود مرد را تحریک می کند که سریعا واکنش نشان دهد.
و حتی دانستن این مطلب هم تاثیری در کارکرد آن ندارد. اگر زنی همین الان این حرف را به خود من بزند، من بی اختیار واکنش نشان خواهم داد و به سمت سطل آشغال خواهم دوید!
کلید ماجرا فقط در همین اصل ساده است:
“همیشه دری را به سمت شوهرتان باز کنید و از وی دعوت کنید. اما از وی نخواهید که از در عبور کند.”
شاید این تفاوت برایتان ظریف و نامحسوس باشد اما اینکه از چه جمله ای استفاده می کنید در حس و حال اطاق خوابتان تاثیر خواهد گذاشت.
یک مثال دیگر: “عزیزم میشه بچه رو از مدرسه بیاری؟”
حال اگر به جای جمله بالا بگویید: “عزیزم من نگران بچه ها هستم که در مدرسه هنوز منتظرند.”
در را باز کنید اما از وی نخواهید که از آن رد شود.
حال شاید بپرسید که اگر این حرف تاثیری رویش نداشت چه؟
پاسخ این است که این بار با انرژی زنانه بیشتری دعوتتان را منتقل کنید. از بدن و عواطفتان بیشتر استفاده کنید. اگر هوای اطاق سرد است، لرزیدن و به خود پیچیدن را به طور کامل به وی نشان دهید.


هر چقدر قطبیت و تضاد بیشتری در رابطه بوجود آورید. شوهر شما بیشتر مجذوب و مسحور شما و پیغامتان خواهد شد.
همین تفاوت کوچک باعث اختلاف های بزرگ می شود. شاید استفاده از انرژی زنانگی، وضوح و صراحت نیروی مردانگی را نداشته باشد. اما مسلما طعمش شیرین تر است!
به هرحال این تصمیمی است که خودتان باید بگیرد.
کدامیک برایتان، در آن لحظه، اهمیت بیشتری دارد؟
عشق و شور و حال بیشتر در رابطه عاطفی یا اینکه شوهرتان پیغامتان را واضح بفهمد و انجام دهد؟
این برعهده ی شماست و من نمی توانم در آن دخالتی کنم.


امیدوارم که فلسفه و فرمول من را فهمیده باشید. اگر این طور باشد خودتان الان می دانید که در موقعیت های مختلف چگونه با انرژی زنانگی خود دری را به سمت وی باز کنید.
تمرین شب شما در منزل:
جملات زیر را که درخواست هایی با انرژی مردانه هستند بخوانید و آن ها را به فرمی مطلقاً زنانه تبدیل کنید.
– “عزیزم، لطفا کت و شلوار سرمه ایت با پیراهن سفید رو امشب برای مهمونی بپوش”
– “عزیزم، تو باید به مادر من احترام بیشتری بذاری و امشب با من بیای”
– عزیزم، لطفا این لباس رو برام بخر”


حتی اگر متاهل نیستید، می توانید باز هم از این اصل مهم برای جذب مرد مناسب استفاده کنید. چگونه؟ این را دیگر خودتان باید کشف کنید و من نمی توانم توضیح بیشتری دهم!

اگر شما پکیج آموزشی از عشق تا خیانت را ندیده اید بدون شک میتوانم بگویم فرصت بزرگی را در شادابی زندگی زناشویی اتان از دست داده اید . برای تهیه این پکیج میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید و همین الان کامل توضیحات پکیج از عشق تا خیانت را مطالعه کرده و با نگرش باز این پکیج را خریداری کنید تا به خواسته ها و جواب های ذهنتان برسید .
و اگر مایلید بیشتر درباره ی جذابیت بین زن و مرد و راه های دیگر ایجاد و حفظ آن بدانید، توصیه  می کنم که حتما پکیج آموزشی از عشق تا خیانت را تهیه کنید.

  • سمینار ما

شوهرم به من بی‌توجه است. طوری با من برخورد می‌کند که احساس می‌کنم از ازدواج با من پشیمان شده است.

اما به طور کلی باید گفت زمانی که یکی از زوجین در قبال طرف مقابل رفتارهایی انجام می‌دهد که به بی‌تفاوتی و بی‌توجهی تفسیر می‌شود، از آنجا ناشی می‌شود که طرف مقابل در پاسخ به انتظاراتش از سوی همسرش احساس کمبود می‌کند و تصمیم به بی‌توجهی می‌گیرد.

  • سمینار ما