مسابقات المپیک: واقعیت چیز دیگریست
تا حالا قهرمان دیدهاید؟
در دنیای خیالی قصهها و فیلمها نه! همین جا در دنیای واقعی بین بقیه
آدمها؟! تا حالا پای حرفهایشان نشستهاید؟ قصه زندگیشان را شنیدهاید؟
شاید تو هم مثل خیلیهای دیگه بعد از شنیدن قهرمان شدن یه ورزشکار، جایزه گرفتن بازیگر یه فیلم خوب، موفق شدن کسب و کار یه مدیر جوان، و معروف
شدن یه نویسنده، فکرهایی از این دست به ذهنت برسه: «اون شرایط و استعدادش
رو داشت»؛ «اگر شانس نداشت اینطور نمیشد»؛ «این استثناست!»؛ «حتماً
حمایت میشده!»
درسته... هرکس با شرایط و محدودیتهای متفاوتی بزرگ میشه و پرورش پیدا میکنه؛ اما قهرمان بودن تنها مدال آوردن، معروف شدن و پولدار شدن نیست. قرار نیست همهٔ ما قهرمان المپیک یا برندهٔ نوبل و اسکار باشیم؛ یا حتی اینقدر پول داشته باشیم که ماشین های پارک شده در پارکینگ خونهمون مثل جعبه مدادرنگی باشه.
هر کسی میتونه و باید قهرمان زندگی خودش باشه. به مجموعه ای از شرایط و توانایی هاش در زندگی فکر کنه؛ من چه کارهایی میتونم انجام بدم؟ وضعیت فعلی خودش رو بشناسه؛ چه مسائلی در زندگی با قدرت من قابل تغییر هستن؟ هدفمند باشه و برای رسیدن به هدفی که براش لذتبخش و رویایی هست تلاش کنه؛ زندگیم رو وقف چی کنم و به چی برسم تا احساس خوشبختی داشته باشم؟ از فکر کردن به گذشته دست بکش و روی حال و آینده متمرکز شو؛ هدفی رو انتخاب کن و با روش خودت برای رسیدن بهش در مسیر باش و تلاش کن! این تعریف ما از قهرمانیه.
داستان قهرمانی آدمها بسته به هدفی که دنبال کردن و روشی که برای رسیدن به مقصد داشتن، رنگ به رنگ و شکل به شکل برای هر آدمی متفاوته. هرکسی در زندگیش داستانی داره؛ مطلب امروز داستان زندگی چند تا قهرمان المپیکی رو روایت میکنه. آدمهایی که در دنیای معمولی و پیچیده این روزها مسیرسون رو شناختن، هدفگذاری کردن، و مسیر رو تا هدف ادامه دادن.
- ۹۵/۰۶/۰۸
- ۱۲۳۴ نمایش