هر آنچه برای یادگیری، پیشرفت و موفقیت نیاز دارید

www.SeminareMa.com

ما اینجا هستیم تا به شما اجازه ندیم رویا هایتان را فراموش کنید.
وب سایت : www.SeminareMa.com
تلگرام : https://t.me/Seminarema

محبوب کن - فیس نما
پیوندهای روزانه

بازگرداندن عشق از دست رفته

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ

من کسی را سابقا دوست داشتم اما به دلیلی از دستش داده ام. حال چگونه وی را دوباره بازگردانم و مال خود کنم؟
و این سوال را غالبا کسانی نمی پرسند که از همسر خود جدا شده اند. ظاهرا کسانی که تصمیم به طلاق می گیرند واقعا از تصمیمشان راضی هستند و دیگر قصد بازگشت به همان زندگی قبلی را ندارند.


اما در بقیه موارد، تقریبا همه لااقل یکبار این مشکل بزرگ را تجربه کرده اند: کسی را دوست داری، می خواهی با وی ازدواج کنی و همیشه مال تو باشد. برای مدتی آشنایی خوب پیش می رود و احساس می کنی که این دیگر همانی است که منتظرش بودی. اما بعد، به دلیلی نامشخص، همه چیز از هم می پاشد و وی تو را ترک می کند یا فاصله ای بینتان به وجود می آید.


و بعد از آن روز، تو هر روز به آن آدم فکر می کنی. تو هنوز وی را در خاطرت مجسم می کنی و از خود می پرسی که اگر سرنوشتتان به هم گره می خورد، چقدر خوب می شد؟!


قبل از اینکه وارد این بحث شویم، می خواهم بدانید که پیش فرض من درباره شما چیست. چون به هر حال من شما را شخصا نمی شناسم. اما تصور من این است که شما یک فرد بالغ هستید.


منظورم این است که می توانم راحت و صمیمی با شما صحبت کنم بدون اینکه نگران باشم ممکن است احساساتتان خدشه دار شود. چون موقع صحبت کردن با یک کودک باید بسیار احتیاط کرد تا آزرده خاطر نشود. گاهی اوقات مجبوریم قصه هایی برای وی ببافیم تا بتواند حقیقت را قبول کند. اما شما فرد بالغی هستید و حدس می زنم دوست دارید من آن چیزی را به شما بگویم که واقعا برایتان خوب است، نه آن چیزی را که دوست دارید بشنوید.


پس اجازه دهید کمی موضوع را با هم بشکافیم و ببینیم وقتی که شما عاشق می شوید، چه اتفاقی می افتد؟
عاشق شدن برای شما احتمالا یک تجربه ی عمیق عاطفی و احساسی هست. اما چیزی که از آن خبر ندارید این است که از نظر جسمی نیز تغییرات مهمی در بدن شما رخ می دهد. 


وقتی که شما عاشق کسی می شوید و می خواهید به وی دست یابید، ساختار هورمون های بدنتان تغییر می کند. موادی در جریان خونتان وارد می شوند که هنگام فکر کردن به فرد مورد علاقه تان احساس شادی و سرخوشی ایجاد می کنند. هر دفعه که به وی فکر می کنید، این هورمون ها عمیقتر و با حجم بیشتری وارد خونتان می شود. این هورمون ها کاری می کنند که شما به جز وی، دیگر هیچ کسی را نبینید.


تمام وجود شما به تصویر و صدای وی واکنش نشان می دهد و در هر کنش و یا ارتباط، پیغام های مشخصی را به فرد مقابل می فرستید که وی بداند شما دوستش دارید. خیلی زیاد هم دوستش دارید!
پس وقتی شما عاشق می شوید، حتی با تست خون شما نیز می توان دریافت که شما عاشق کسی هستید.
اما عشق یک خاصیت عجیب دیگر نیز دارد: عشق زمانی بوجود می آید که شما چیزی را بخواهید ولی به وی نرسید... به وی نزدیک شوید اما هرگز احساس نکنید به وی مطلقا دست یافته اید.


درامای اصلی همیشه در اول رابطه است. چند روز قبل دوستی به من می گفت که در تمام فیلم های هندی که دیده، ازدواج آخرین فصل فیلم است و بعد از آن، داستان به پایان می رسد. چرا ما زندگی بعد از ازدواج را نمی بینیم؟


به اعتقاد من، برای حفظ عشق، باید زن و شوهر قادر باشند حتی بعد از ازدواج تازگی و هیجان پیش از ازدواج را حفظ کنند. این کار بسیار سختی است اما غیر ممکن نیست چون من کسانی را می شناسم که قادر به انجام آن بوده اند و می توان از تجربه و دانش آنها استفاده کرد. در دیسک ششم دوره ی حلقه گمشده راز هم درباره همین اصول و تکنیک ها صحبت می کنم.


اما اگر شما هنوز به فکر بدست آوردن یک عشق قبلی هستید، احتمالا هیچ کدام از حرفهای من را درست نمی شنوید. شما اعتیاد عمیقی به هورمون های حاضر در بدنتان پیدا کرده اید.
من به شما توصیه خواهم کرد که بجای فکر کردن به کسی که آنقدرها شما را دوست ندارد، به کسانی فکر کنید که به مراتب بهتر از وی هستند و شما هنوز اجازه ندادید با شما آشنا شوند. 


زمانیکه شما این قدر عاشق کسی باشید، نمی توانید اجازه دهید که وی عاشق شما باشد. چرا؟ به خاطر داشته باشید که ما عاشق چیزهایی می شویم که می توانیم به آنها نزدیک شویم ولی هرگز نمی توانیم صاحب آن شویم.
اما شما از همین الان فکر می کنید که وی قلب شما را تصاحب کرده است و به دنبال آن هستید که خیلی سریعتر شما نیز وی را تصاحب کنید تا همه چیز به سرانجام دلخواهتان برسد.


می دانم عجیب و غیرمنطقی به نظر می رسد، اما برای اکثر انسانهای بالغ مثل روز روشن است که عقل و قلب همیشه در یک مسیر حرکت نمی کنند و انسانهای عاشق رفتار غیرعادی و غیرمنطقی دارند.


و باور کنید که من هم روزی در جای شما بوده ام! من هم کسی را خواسته ام اما وی همانقدر من را دوست نداشته و من لااقل چند ماهی را صرف زندگی خیالی با وی کرده ام. می دانم که پاک کردن وی از ذهنتان چقدر سخت است. هر چقدر وی بیشتر از شما دور شود، بیشتر وی را می خواهید.
اما الان که به آن روزهایم فکر می کنم، فقط می توانم بخندم.


می توانم بخندم چون توانسته ام از آن دنیای خیالی بیرون بیایم و ببینم که چقدر انسانهای بهتری دور و برم بودند اما من به آنها توجه نمی کردم. چقدر شایستگی های خودم را دست کم گرفته بودم؟ اصلا چرا من عاشق چنان فردی شده بودم؟ آدم قحط بود؟


آدم قحط نیست، آدم خوب و درجه یک هم قحط نیست. اما اگر شما خودتان را آدم درجه یک ندانید، این آدم های خوب هم سراغ شما نخواهند آمد.
یکی از روش ها برای باز گرداندن عشق از دست رفته این است که احساسات وی را بشکنید و دوباره بسازید. در مرحله ی اول وی را کمی باز می یابید. سپس بطور ناگهانی رابطه را قطع می کنید. بعد شرایط را جوری ترتیب می دهید که وی تصور کند شما یک انسان درجه یک هستید (در حالیکه نیستید!) و در قدم بعد وی خودش کنجکاو می شود که شما را بهتر بشناسد و بعد در هینجاست که شما همان بلایی را که سر شما آورده سر خودش می آورید!
و من این کار را یک بار کردم. موفق شدم با یک نقشه حساب شده عشق از دست رفته ام را بازگردانم. و اکنون که بعد از سالها به آن می نگرم، واقعا بابت کاری که کرده ام متاسفم. یعنی شرمسارم. واقعا ارزشش را نداشت و هیچ فایده ای هم نداشت.


من فکر می کردم که بدست آوردن وی همه چیز است و مشکلات من را حل خواهد کرد. اما نه تنها حل نکرد، بلکه زندگی خودم را نیز آشفته کرد. کار به جایی رسید که حتی حس کردم خودم را نمی شناسم.
وقتی شما نقش کسی را بازی کنید که نیستید، آخر کار همین می شود. به همین خاطر است که من به هیچ کسی یاد نمی دهم که که چگونه با ترفند و حقه عشق از دست رفته ی خود را بازگرداند. اولا احتمال موفقیت آن کمتر از 50 درصد است و حتی اگر موفق شوید، عاقبت بد و افسرده کننده ی نهایی آن 100 درصد تضمین شده است!


به نصیحت یک برادر بزرگتر گوش کنید! شایستگی های خود را بدانید و عمر خود را صرف زندگی کردن با یک موجود خیالی نکنید. وی تصمیم نگرفته که در خیال شما وارد شود. شما وی را در ذهن خود ساخته اید. وی نمی تواند کمکی به شما بکند. من هم نمی توانم. شما باید این تصویر را بشکنید.
فکر نکنید که وی تنها گزینه ی زندگی شما بوده است. 6 میلیارد انسان روی کره ی زمین زندگی می کنند! 


اولین کاری که باید بکنید این است که تعداد دوستانتان را بیشتر کنید. به دنبال این نباشید که سریعا یک معشوق دیگر را جایگزین قبلی کنید. اول از همه خودتان را وارد محیط هایی کنید که آدم های با کیفیت و مورد علاقه تان آنجا هستند. ممکن است یک کلاس آموزشی باشد و یا یک موسسه ی خیریه. ممکن است در ابتدا فردی را پیدا نکنید که بتوانید به وی عشق بورزید. اما یکی از همین دوستان می تواند شما را به دوست دیگری معرفی کند که شایستگی بودن با شما را داشته باشد. و معمولا دوستان مشترک می توانند معرف های خوبی باشند، چون نه می خواهند شما را از دست بدهند و نه دوست دیگرشان را. پس سعی می کنند که صادقانه به شما کمک کنند تا خوشبخت شوید. معنی حرفم این نیست که اگر کسی به شما معرفی شد باید روز بعد با وی ازدواج کنید! نه! اما این به شما کمک می کند تا گزینه های بهتری برای انتخاب داشته باشید. گزینه هایی که هرچقدر بد باشند، مطمئنا از یک عشق خیالی بهترند!


در ضمن، در عبارات بالا من از کلمه ی "گزینه" استفاده کردم تا منظورم را بهتر برسانم. اما یادتان باشد که نباید با هیچ انسان دیگری در زندگی مثل یک "گزینه" برخورد کنید. اگر این کار را بکنید، آنها نیز با شما مثل یک گزینه برخورد خواهند کرد و این اصلا جالب نخواهد بود. پس کشف کنید که هر دوستتان چه خصوصیت منحصر به فردی دارد و از وی به خاطر همان تعریف کنید، چه معشوقتان باشد و چه یک دوست ساده.


و در انتها، شخصا به این نتیجه رسیده ام که دلیل وابستگی بیشتر آدم ها به یک عشق از دست رفته، بخاطر آن است که از عواقب شکست عشقی می ترسند. ممکن است حتی با اینکه این آدم مدتهاست شما را ترک کرده، شما هنوز دارید به وی فکر می کنید و امیدوارید که روزی برگردد.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

برای خواندن مطالب زناشویی و همسرداری به لینک زیر مراجعه نمایید

مطالب زناشویی و همسرداری


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۲/۰۳
  • ۱۲۶۳۲ نمایش
  • سمینار ما

نظرات (۵)

ببخشید نویسنده این مطلب چه کسیه؟
عالی😘😘😘😘خیلی جالب بود وبه دردم خورد
وااااااقعاااااا عالی بود دمتون گررررم💜
مطلب اصلا با عنوان مرتبط نبود. بهتر بود عنوان «کنار گذاشتن عشق از دست رفته» می‌بود. 
مطلب اصلا با عنوان مرتبط نبود. بهتر بود عنوان «کنار گذاشتن عشق از دست رفته» می‌بود. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی